بسم الله الرحمن الرحیم
در محضر استاد (15)
انسانی که منزل خود را نشناسد، نمی تواند از فیوضات الهی بهره مند شود .
سؤال : منظور از منزل چیست؟
جواب : منزل همان مقصد است. در طی سفر هر کجا خسته شویم، در جایی أمن متوقّف می شویم؛ استراحت می کنیم و دوباره به حرکت خود ادامه می دهیم. همه ی این توقّف گاه ها منزل اند؛ امّا منزل اصلی یا همان مقصد، جای أمنیّت و آرامش ماست و تا به آن جا نرسیدیم، باید خستگی راه را تحمّل کنیم .
در عالم معنا نیز منزلی برای انسان تعریف شده است که تا به آن جا نرسد، آرام و قرار ندارد. چه بسا صاحب علم و قلم، یا مال و ثروت و شهرت و مقام و .... باشد، امّا مردّد و مضطرب است . گاهی به کوچه ی افسردگی، گاهی به بن بست درماندگی، گاهی به دیار سرگشتگی و گاهی به وادی خودکشی سیر می کند؛ چون آرامش ندارد و راه را گم کرده و منزل را نیافته است. صاحبخانه هایش غیرقابل اعتماد و موقّتی اند و او در پی جاودانه گی است .
سؤال : این منزل را در کجا باید بنا کرد؟ و ابزار بنای آن چیست؟
جواب : این منزل را در درون خود باید بنا کرد و ابزار بنای آن فقط بندگی است. انسان باید خدا را در درون خودش بجوید و تنها او را به عنوان صاحب خانه ی درونش برگزیند؛ چنین وجود عظیمی را باید به منزلی در خور او دعوت کند. پس می طلبد که خانه مطهّر و آراسته باشد و این جز به بندگی حاصل نشود .
سؤال : چرا سایر منزل ها انسان را دل زده می کند؟
جواب : میل انسان به جاودانگی، او را مدام به دنبال ثبات حرکت می دهد و تنها در منزل بندگی می توان ذات جاودانه را جست .
دقّت: اگر انسان به مقام بندگی محض رسید، بنده ی محض می شود و خود را به صاحبی می سپارد که توجّهش تمام وقت به او معطوف بوده و با غیر مشغول نمی شود و در آن جا آرام می گیرد. چنین عبدی دلیل رحمت معبود می شود و به مقام "رَحْمَهً لِلْعالَمین" نائل می گردد .
نتیجه: بنده ی محض، وجودش را به خداوند ارزانی داشته و به او دل خوش کرده و به او دل بسته است. در فقر و سختی، یا ثروت و عافیت، مستور و خشنود است؛ چرا که راضی از این همه جود است .