صفات بارز امام
امام خمینی رحمه الله از نظر علم و عمل، درک عمیق معرفتی و نیز تقوای عملی و علمی، از بزرگ ترین شخصیت های اسلامی به شمار می آمد. ایشان هم چنین در اندیشه دینی وتسلط بر معارف تشیّع، وارستگی، تهذیب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بی نظیر بود. اراده پولادین وی که ریشه در ایمان و اتکایش به خداوند داشت، اجازه نمی داد هیچ مانعی در عملی ساختن مقاصد والایش جلودار شود. ایشان درعین حال انسانی بسیارمهربان، سرشار از عطوفت، خویشتن دار و پرهیزکار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترین حوادث، خللی دراراده ایشان در رسیدن به هدف ایجاد کند.
ابتدا از زنانی حرف میزنم که نامشان معادل معجزه است.زنانی که چون کوه استوارند
زنانی که در عین مادر بودن مردانه پای وظایف خود ایستاده اند.
آری این بار از زنان قهرمانی می گویم که پا به پای مردان در بیرون از خانه مشغول خدمت به جامعه هستند.اینها همانهایی هستند که در خانه مادری دلسوز و همسری فداکارند و در بیرون از خانه شیرزنی هستند که در مقابل مشکلات خم به ابرو نمی اورند.
«معصومه موسوی»
از کرامات حضرت زهرا (س)
یک مرد و زن آلمانی همراه دختر خود، به محضر آیه الله العظمی سید محمد هادی میلانی(از علمای بزرگ مشهد) وارد شدند
پس از تعارفات معمول گفتند: ما آمدهایم به شرف اسلام نایل شویم
زنان خوب، میراثدار عفاف فاطمه و حیای مریماند، دریغا که بازیچهی هوس شوند و به ویروس گناه آلوده گردند
دزدان ایمان و غارتگران شرف در کمیناند و کوچه و خیابان، شکارگاه صیادان است
گوهر عفت و نجابت، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست
کسی که مراقبت سرمایههای ارزشمند خود نباشد، اگر غارت شد و مورد دستبرد قرار گرفت، باید خودش را ملامت کند
«معصومه موسوی»
آنگاه که غرق در خواب غفلت هستم و در دریای کسالت فرو رفته ام بانگ زیبایی از گلدسته های ارغوانی و زیبای مسجد می آید و مرا با خود به سفری دور و دراز می برد ؛ سفری که چون غریق نجاتی مرا از اقیانوس بی کران وسوسه های شیطان نجات می دهد. رایحه ی عطر گل های بهشتی جهان را معطر می سازد و حی علی الصلاه مرا می برد تا باغ پرستو های رنگارنگ. این بانگ زیبا مرا می برد تا آسمان آبی و زیبایی که نه کران دارد و نه ستون و خدای تعالی آن را فقط و فقط بر اشرف مخلوقاتش آفرید ؛ برهمانی که روح در آن دمید و روزی بر او بخشید. اذان مرا به "نماز شهر" می برد با اینکه نماز خود دنیایی به عظمت کهکشان های بی کران تر از بی کران است. گل دسته های سپیده دم، در گوش شهر اذان را ندا می دهند و سجاده سحرخیزم، مرا به خویش فرا می خواند.
«معصومه موسوی»