تحلیلی بر مواضع رئیس جمهور مصر ؛ مواضع متناقض مرسی از کجا نشأت میگیرد
محمد مرسی رئیس جمهور مصر، کشوری که تازه از تحت حکومت فرعون خارج شده است در مواضع و عملکرد خود خط مستقیمی را نمیپیماید. مواضع زیگزاگی این رئیس جمهور جدید باعث شده است که تحلیلها و نظرات مختلفی در باب چرایی عملکرد وی ارائه شود. متن حاضر در پی بررسی برخی از سناریوهای مطرح شده در تحلیل عملکردهای وی است.
مواضع متناقض مرسی سبب شده است که تحلیلها و نظرات مختلفی در باب چرایی عملکرد وی ارائه شود
نگاهی به برخی از مواضع:
و....
مرسی اعلام کرد که در مصر حکومت دینی ایجاد نخواهد شد
آنچه ذکر شد تنها برخی از اظهارات و عملکردهای مرسی به عنوان رئیس جمهوری جدید مصر است که باعث شده است نوعی سردرگمی در تحلیل عملکرد و شخصیت او ایجاد شود. مرسی که به واسطه بیداری اسلامی مردم مصر و در نتیجه یک انتخابات پر سر و صدا و با نوعی شگفتی آفرینی به ریاست جمهوری مصر رسیده است با مواضع نا همگون و گاه متعارضی که دارد باعث شده است که تحلیلهای مختلف و گاه متعارضی از شخصیت و عملکرد او ارائه شود. آنچه در پی میآید بیان اختصاری چند سناریوی تحلیلی مختلف در تحلیل عملکرد مرسی و بررسی مختصرتر هریک از این سناریوهاست:
سناریوها:
1 - سردرگمی: اولین سناریو در تحلیل عملکرد مرسی آن است که مرسی یک سیاستمدار کهنهکار و ورزیده نیست و به واسطه قرار گرفتن در شرایط بغرنج کنونی، خود نیز سردرگم است. ناپختگی و ناتوانی شخصی و حزبی او در اداره و رهبری مصر انقلابی، در این تحلیل اصلیترین عامل محسوب میشود، خصوصا که باید توجه داشت که مرسی حتی کاندیدای اصلی حزب خودش یعنی اخوان المسلمین برای ریاست جمهوری مصر نبود و در اثر یک سیر اقتضائی و به واسطه تتابع اتفاقات به جایگاه کنونی رسید. به این ترتیب این تحلیل علت اصلی عملکرد متعارض مرسی را ناپختگی و ناتوانی وی می داند .
بنابر بعضی اظهار نظرها مرسی یک سیاستمدار با تجربه و کهنه کار نیست
2 - توطئه آمریکایی: سناریوی تحلیلی دیگر این است که تصور شود که هم در منطقه به صورت کلان آن و هم در مصر به صورت جزئی آن و هم در عملکرد مرسی به صورت جزئیتر آن، توطئهای آمریکایی در کار است و از اول هم انقلاب و بیداری اسلامی در مصر در کار نبوده است و آمریکاییها با یک طرح از پیش تعیین شده یک مهره وابسته به خود را که در آمریکا تحصیل کرده و پرورش یافته است و اسلامی سکولار و آمریکایی را ارائه مینماید در مصر به جای دیکتاتور سرکوبگر سابق آن بر سر کار آوردهاند. در این تحلیل مواضع مرسی ناشی از یک توطئه آمریکایی و کاملا ضدبیداری اسلامی تحلیل میشود.
3 - ریاست جمهوری تحت فشار: سومین سناریوی تحلیلی آن است که گفته شود مرسی یک شخصیت کاریزماتیک و یک رهبر مسلط انقلابی نیست اما در پی یک انقلاب مردمی و بیداری اسلامی (و به علت فقدان یک رهبر برجسته در این انقلاب) و بر اثر اتفاقات حاصل از آن در جایگاه رهبری مصر قرار گرفته است. به این ترتیب مرسی از چند سو تحت فشار است. هم از سوی مردمی که برای بیداری اسلامی کشته دادهاند و هم از سوی مخالفان این حرکت و هم از سوی عناصر خارجی و قدرتهای بین المللی.
عربستان یکی از جریان هایی است که حکومت مرسی با آن چالش دارد
4 - مرسی سیاستمدار: سناریوی تحلیلی دیگر آن است که گفته شود که مرسی نه تنها یک فرد ساده و ناتوان نیست بلکه یک شخصیت پیچیده و یک سیاستمدار است و آنچه ما مواضع متعارض و ناهمگون او مشاهده میکنیم در حقیقت طراحیهای پیچیده و چند وجهی شخص او به همراه حزب و گروهش است و به عبارت دیگر مرسی در حال پیشبرد بازی مورد نظر خویش است. این سناریو نیز قائلانی دارد که معتقدند: "سیری در سخنرانی ها، مصاحبهها و دید و بازدیدهای محمد مرسی در مقام ریاست جمهوری نشان میدهد که رئیس جمهور جدید مصر بیش از این که یک حاکم اسلامگرا باشد، میخواهد یک سیاستمدار کلاسیک خاورمیانه ای باشد؛ او تا همین جا نشان داده است که برای تامین نظر احزاب و گروه ها، به حداقلهایی از احیای شریعت هم قانع است و بسیاری از مواضع اخیر او چندان تفاوتی با حسنی مبارک، جمال عبدالناصر و حتی انور سادات ندارد.»
سناریوهای دیگری را نیز میتوان طرح و بیان کرد "مانند این مسئله که مصر کنونی با سه جریان درگیر است. جریان اول امریکا و رژیم صهیونیستی است که به واسطه نیرو و تجهیزاتی که در آنجا دارند بر تحولات مصر سایه انداخته اند. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به خصوص عربستان که خود را ام القرا و پدرخوانده می داند. ضد انقلابیون مصری و عناصر رژیم مبارک در داخل کشور هم جریان سوم هستند." اما به نظر میرسد که اصلیترین تحلیلهای موجود در همین چند دسته قابل بیان هستند.
حکومت مرسی با سه جریان غربی - صهیونیستی، عربی و مخالفین داخلی چالش جدی دارد
بررسی سناریوها
1 - سناریوی سردرگمی چندان قابل قبول به نظر نمیرسد. هم شخصیت مرسی و هم حزب صاحب قدمت اخوان المسلمین و حضور چندین دههای آنها در سیاست مصر باعث میشود که از پذیرش چنین سناریویی خودداری کنیم. البته شاید بتوان پذیرفت که همانقدر که اوضاع پیچیده و انقلابی مصر باعث سردرگمی هر سیاستمدار دیگری میشود (چنان که حتی کشورهای مانند آمریکا را نیز دچار سردرگمیهایی کرده است) مرسی و حزب او نیز دچار سردرگمی شدهاند. اما این میزان نمیتواند مبنای تحلیل سیاسی عملکرد متعارض مرسی شود.
2 - این سناریو بیش از حد بدبینانه و متکی بر تصورات (دائیجان ناپلئونی) است. این تصور که آمریکا با برنامهریزی از قبل و طی یک توطئه مبارک را کنار زد و مرسی را که دست آموز خودشان است بر سر کار آورد با شواهد قطعی فراوانی از جمله نارضایتی آمریکاییها از کنار زده شدن مبارک و ضرر کردن آنها از حرکت بیداری اسلامی در مصر و ... ناسازگار است. البته به طور قطع آمریکاییها نیز همانند دیگر عناصر دخیل در تحولات جاری تلاش میکنند تا سیر تحولات مطابق خواست و منفعت آنها پیش برود اما این تصور که همه کارها به ید قدرت آمریکاست تصوری ناسازگار با شواهد قطعی است.
سناریوی روی کار آمدن مرسی توسط غرب و آمریکا با توجه به شواهد بسیار دور از واقع است
3 - این سناریو بیش از همه به واقعیت موجود نزدیک جلوه میکند. مصر در اثر بیداری اسلامی ملت آن دستخوش تحولاتی بنیادین شده است. اما همه چیز مطابق خواست انقلابیون مصری پیش نمیرود و حتی در برخی از مسائل انقلابیون مصری تصور واحد و دقیقی از آنچه میخواهند ندارند. خلاء رهبری انقلابی که بتواند خواستهها را هدایت و برنامهها را تعیین کند به وضوح مشاهده میشود و از این رو مرسی و همراهان او در شرایطی اقتضائی و تحت فشارهای چندجانبه دچار رفتارهای زیگزاگی شدهاند. این تحلیل از آن رو جامعتر و دقیقتر جلوه میکند که در آن به نقش و جایگاه دو تحلیل قبلی نیز در حد معقول آن توجه شده است. یعنی هم میپذیرد که مرسی ضعفهایی دارد و هم قبول میکند که آمریکاییها برنامهها و ابزارهای فشاری دارند. اما همه چیز را در این عناصر خلاصه نمیکند.
4 - سناریوی چهارم نیز ضعف هایی دارد. اگر مرسی را سیاستمدار توانمندی که همه برنامهها را با دقت طراحی کرده است و یک تنه بر آنچه بر مصر میگذرد مسلط بدانیم و نقش او را در تحولات مصر مانند نقشی حسنی مبارک در دوران سابق معرفی کنیم به طور قطع دچار اغراق شدهایم. البته میتوان این عامل را نیز به سناریوی سوم اضافه کرد که مرسی در تحولات مصر برنامههایی از آن خود و حزبش دارد که با برنامههای هیچ یک از دیگر اثرگذاران در این ماجرا از جمله آمریکا و اسلامگرایان و ... کاملا یکسان نیست.
جمع بندی:
به این ترتیب به نظر میرسد که در میان سناریوهای موجود سناریوی سوم کارآمدی و توانمندی تحلیلی بالاتری دارد و باید پذیرفت که مرسی به عنوان یک سیاستمدار مصری که چندان نیز براوضاع مصر انقلابی تسلط نیافته است در اثر فشارها و قدرتهای مختلف دخیل در صحنه در حال انجام اعمالی است که چون این فشارها در زمانهای مختلف شدت و ضعف مییابند و گاه بر یکدیگر غلبه میکنند مواضع مرسی را نیز دچار نوسان و حرکت زیگزاگی کردهاند که البته تداوم این روند و یا شدت یافتن آن برای آینده انقلاب مصرچندان خوب نخواهد بود. انقلابی که به اذعان بسیاری انقلاب ناتمام است
روزنامه ترکیه ای بررسی کرد؛ چرا سیاستهای ترکیه در قبال سوریه اشتباه بوده است؟
روزنامه تودی زمان در گزارشی نوشت: به نظر می رسد که سیاست ترکیه در قبال سوریه در آستانه شکست کامل قرار داد. در این مقطع زمانی دولت ترکیه از پارلمان این کشور مجوز به راه انداختن جنگ را گرفت و این همه چیز را خطرناک تر می کند.
به گزارش الف به نقل از روزنامه تودی زمان، از ابتدا تقریبا هر کاری که ترکیه در هر مورد ناآرامیهای سوریه انجام میداد، اشتباه بود. ترکیه در این راستا مواضع خود را علیه بشار اسد قرار داد و اقداماتی را در راستای فشار آوردن به بشار اسد برای کناره گیری هر چه سریعتر از قدرت انجام داد.
این روزنامه در ادامه می نویسد: برخی از مواردی که اشتباهات ترکیه در مورد سیاستهایش در قبال سوریه آشکار می شود، به این شرح است:
۱. ترکیه و سوریه برای حدود ۹ سال در یک مسیر حرکت می کردند. ما میتوانیم از ترکیه انتظار داشته باشیم آنچه را که در حال رخ دادن در سوریه است، با جزئیات میداند و دولت ترکیه می داند که حکومت سوریه تحت شرایط خاص چگونه عمل خواهد کرد. به دلیل روابط طولانی مدت میان ترکیه و سوریه، غرب معتقد بود که ترکیه به خوبی می تواند اوضاع در سوریه را تجزیه و تحلیل کند. بنابراین غرب بر روی ارزیابیهای ترکیه در قبال سوریه حساب باز کرد. زمانیکه بحران در سوریه شروع شد، رجب طیب اردوغان نخستوزیر ترکیه فکر میکرد می تواند اسد را به انجام یکسری اقدامات متقاعد کند.
برای ۹ سال اردوغان و مشاورانش( احمد داوود اوغلو وزیر خارجه و هاکان فیدان رئیس سازمان اطلاعات ملی ترکیه) در متقاعد کردن اسد ناکام ماندند. سپس ترکیه تمرکز خود را بر احتمال کناره گیری اسد از قدرت در کوتاه مدت گذاشت. ترکیه تصور می کرد که همچون حسنی مبارک و معمر قذافی، اسد دوام نمی آورد. براساس این فرض نخست وزیر ترکیه اولین مقامی بود که با صدایی رسا گفت که اسد باید فورا از قدرت کنارهگیری کند.
به رغم همکاریهای نزدیک میان آنکارا- دمشق برای بیش از ۹ سال، تحولات و اوضاع فعلی نشان می دهد سازمانهای اطلاعاتی ترکیه و دپارتمانهای تجزیه و تحلیل امور استراتژیک این کشور در درک حداقلی ساختار کلی دولت اسد ناکام بودهاند.
اینها نشان دهنده ارزیابی های غلط ترکیه در مورد دولت سوریه براساس اطلاعات غلط است. اثبات شده که تمامی پیشبینیهای ترکیه در مورد سوریه نادرست بودهاند.
۲. سازمان اطلاعت ترکیه اعلام کرده بود که همه چیز را در مورد اتفاقات رخ داده در سوریه می داند. با این حال این موضوع افشا شده است که افسران اطلاعاتی ترکیه در مورد اوضاع سوریه هیچ چیز یاد نگرفته اند و گویی به جای آن برای سوریه کار کرده اند.
احتمالا سازمان اطلاعات ترکیه فقط بر اطلاعات مخالفان سوری تکیه کرده است. در اطلاعاتی که این مخالفان تامین کرده اند، زمینه برای دستکاری وجود داشت تا ترکیه را به سوی جنگ با سوریه سوق دهد. ظرفیت تجزیه و تحلیلهای سازمان اطلاعات ترکیه تا حدی بسیار ضعیف و فاقد صلاحیت و توانایی لازم بوده که در تشخیص صحت اطلاعات ارائه شده از سوی مخالفان سوری ناکام مانده است.
۳. ترکیه در پیشبینیهایش فکر میکرد اسد کشورش را زود ترک میکند. این پیشبینی اشتباه بود. برعکس، یکسال طول کشید تا ترکیه این موضوع را درک کند که اسد قوی تر از آن چیزی است که ترکیه تصور می کند و حداقل ۴۰ درصد از مردم سوریه از وی حمایت میکنند. با این حال برای ترکیه بسیار دیر است که از مواضع پیشیناش در قبال سوریه برگردد و در راستای بهبود روابط با دمشق گام بردارد.
۴. دولت ترکیه در مورد قبال سوریه کوته بینانه عمل کرده است که این موضوع منجر به ارزیابی های نادرست نه تنها در مورد اتفاقات سوریه بلکه در مورد آنچه در ترکیه رخ می دهد، شده است.
۵. بیانیه ها و اظهارات مطرح شده از سوی مقامات ترکیه طی شدیدترین مراحل جنگ داخلی در سوریه نشان می دهد که اظهارنظرهای این مقامات آنکارا براساس اطلاعات نادرست مطرح شده است. همانند روزهای ابتدایی مناقشه در سوریه و انتقادهای شدید ترکیه از سوریه، دولت اردوغان تجزیه و تحلیل های نادرست را طی مراحل بعدی مناقشه در سوریه مطرح کردند. این نشان می دهد که ترکیه به اشتباهاتش در مورد اوضاع سوره ادامه داده است.
۶. برای نمونه اردوغان در ۲۷ ژوئیه طی اظهارنظری گفت: " در مرکز حلب، حکومت سوریه در حال آماده شدن برای انجام یک حمله با تانک ها و هلی کوپتر است. آنچه امروز رخ خواهد داد هنوز مشخص نیست. من با مقامات در تماس هستم. در این رابطه با وزیر خارجه ترکیه گفتوگو کردم."
به نظر می رسید یگان های اطلاعاتی که اردوغان براساس اطلاعات آنها اظهارنظر کرده به نخست وزیر ترکیه گفته بودند که اسد با ضربهای مهلک در شهر حلب مواجه می شود که مشخص شد این اطلاعات نادرست بودهاند.
۷. حدود دو ماه پیش اردوغان و داوود اوغلو هر دو اعلام کردند که فقط چند هفته نه چند ماه به کناره گیری اسد از قدرت باقی مانده است. اکنون چند ماه از این اظهارنظر آنها می گذرد و اسد همچنان با قدرت در مسندش حضور دارد و حتی عملیاتها را در سراسر مرز سوریه با ترکیه آغاز کرده است. اثبات شد که پیشبینیهای اردوغان و داوود اوغلو براساس اطلاعات غلط بوده است.
۸. ترکیه در مورد قدرت "ارتش آزاد سوریه" اغراق می کند. دولت آنکارا در درک اینکه ارتش آزاد سوریه فقط قدرت و اختیارات محدودی دارد، ناکام بوده است.
۹. ترکیه نتوانست این را مشاهده کند که مخالفان دولت سوریه نتوانستهاند متحد شوند و آنکارا خود نتوانسته به اتحاد مخالفان دولت دمشق کمک کند.
در نتیجه این غیرممکن است که براساس اطلاعات نادرست و اشتباه ارزیابی درستی مطرح شود. بنابراین دولت ترکیه به دلیل فقدان آیندهنگری و بصیرت، باید از بروز جنگ جلوگیری کند
دروغ جدید کلینتون برایگرهزدن فشارهایامریکا با پرونده هستهای/رمزگشاییراهبردجدیدغرببرایمسائل داخلی ایران
در حالی که سیاستهای امریکا در قبال مردم ایران، باعث افزایش نفرت عمومی مردم نسبت به دولت امریکا شده است، هیلاری کلینتون تلاش کرد با گره زدن این سیاستها به «موضوع هستهای ایران» یکبار دیگر به دروغ مدعی شود که رفتار دولت امریکا با مردم ایران تنها به دلیل موضوع هستهای است و در صورت نرمش ایران در این موضوع شیوه برخورد دولت امریکا با مردم ایران تغییر خواهد کرد.
به گزارش رجانیوز، ساعاتی پس از آنکه رهبر معظم انقلاب اسلامی دلیل دشمنیها با مردم ایران را رویکرد مستقل این ملت عنوان کردند، دولت امریکا تلاش کرد، علت همه دشمنیهای خود را موضوع هستهای ایران اعلام کند و در یک فرافکنی از امکان تغییر در این دشمنیها با تغییر در مواضع ایران در پرونده هستهای سخن بگوید.
در همین زمینه هیلاری کلینتون در پاسخ به انتقاد خبرنگاری که با اشاره به قمیت دلار پرسیده بود « آمریکا بارها گفته که هدف تحریمها مردم نیستند، آیا میشود جلوی این آسیبها را گرفت یا هدف نهایی این تحریمها فروپاشی اقتصادی است؟» گفت: « عامل اصلی این موضوع، تحریم های غربی نبوده بلکه اقدامات دولت ایران بوده است، البته تحریم ها هم تأثیر خود را داشته اند، اما این تأثیرات می تواند در کوتاه مدت برطرف شود، به شرطی که ایران به همکاری صادقانه با گروه 1+5 و جامعه جهانی تمایل نشان دهد.»
وی در ادامه مدعی شد که هدف واشنگتن از اعمال تحریم ها ترغیب و تشویق ایران به مذاکره جدی و با حسن نیت با جامعه جهانی درباره برنامه هستهای است.
این ادعای دروغ در حالی از سوی هیلاری کلینتون مطرح میشود که تجربه سالهای گذشته در موضوع پرونده هستهای نشان داده است هرگونه اقدام مثبت از سوی ایران در این پرونده با واکنش بیتفاوت طرف غربی روبرو شده و اساسا این پرونده عملا در نقش یک بهانه برای فشار به ملت ایران قرار گرفته است. چنانکه با وجود اعلام آمادگی ایران برای خرید سوخت 20 درصد و صرف نظر از غنی سازی در این سطح، پاسخ مثبتی از سوی غرب دریافت نشده و جوسازیهایی نیز برای افزایش تحریمها و تصویب تحریمهای جدید صورت گرفته است.
اعلام آمادگی ایران برای قرار گرفتن موضوع هستهای در مذاکرات دورهای اخیر با طرف غربی نیز یکی دیگر از نشانههای آمادگی ایران برای مذاکره و تعامل حول این پرونده است. موضوعی که تا پیش از این و به دلیل سیاسی بودن موضوع و غیر حقوقی بودن آن، ایران از پذیرش بحث بر سر آن در یک نشست سیاسی با حضور 1+5 امتناع کرده بود.
ارائه بسته پیشنهادی جدید از سوی ایران با پیشنهاداتی عینی و قابل بحث در موضوعات محل اختلاف، که با سنگ اندازی از سوی این گروه روبرو شده است و چند مرحله به شکست انجامیدن مذاکراتی که ایران با حسن نیت پای آن حاضر شده است نشان میدهد بر خلاف اداعای هیلاری کلینتون دشمنی با مردم ایران نه به خاطر پرونده هستی بکله به علت موضع مستقل مردم ایران در معادلات منطقه ای و جهانی است، موضعی که این روزها به اصلیترین مانع برای پیگیری اهداف قدرتهایی همچون امریکا تبدیل شده است.
این در حالی است که رهبر انقلاب نیز روز گذشته در همین زمینه فرمودند: « البته فشارها خیلی زیاد است - از جوانب مختلف - اما اینکه ما تصور کنیم با فلان تصمیم، با فلان تدبیر و اقدام، موجب شدیم که دشمنی به طرف ما جلب شود، این غلط است؛ این درست نیست. ملت ایران به خاطر جایگاه مستقل خودش، به خاطر تسلیم نشدن در مقابل نظام سلطهی بینالمللی، مورد این تهاجمهاست. چون ملت در مقابل این نظام سلطه تسلیم نشده، فشار میآورند که تسلیمش کنند. نه تنها نتوانستند او را وادار به تسلیم کنند، بلکه او در جایگاه خودش پافشاریاش هم بیشتر شده، قدرت و توانائیاش هم بیشتر شده. این، دشمنان را دچار عصبانیت و هیجانهائی میکند که اشتباهاتی هم بر اثر این هیجانها از آنها سر میزند؛ که انسان از اشتباهات آنها هم میتواند منتفع شود. بنابراین نخبگان عزیز ما جایگاه نظام جمهوری اسلامی را بدانند.»
به نظر میرسد تلاش برای گره زدن مسائل جاری ایران با پرونده هستهای راهبرد پیچیدهای است که این روزها و با تدارک ناآرامیهای ساختگی در تهران به بهانه بازار ارز، ابعاد جدیدی از آن نمایان میشود، راهبردی که پیش از این و با طرح برخی رویکردهای سازشکارانه در موضوع سیاست خارجی، از سوی چهرههای سرشناس سیاسی در ایران، به صورت جدی استارت خورده است، تا به این ترتیب به یک جریان جدی سیاسی در داخل از کشور تبدیل شود، امری که میتواند مهمترین اتفاق در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری در ایران باشد.