پایگاه مقاومت دانشگاه محقق اردبیلی

EN | AR |

انتقام از ایمان !

انتقام از ایمان! «و مانقموا منهم الّا ان یومنوا بالله العزیز الحمید». طاغوت ها از مردمان مومن در طول تاریخ انتقام نکشیدند جز به این دلیل که به خداوند ایمان آوردند. دشمنی طاغوت های معاصر با ملت ایران مصداق همین آیه شریفه از سوره بروج است. ملت ما نه فقط امروز که در دهه 1330 هنگامی که برای ملی کردن صنعت نفت قیام کرد و خواست دسترنج خود را مالک باشد و نان خود را بر سر سفر خویش بگذارد و بی منت اجنبی بخورد، مغضوب مستکبران واقع شد و همان روزگار در معرض تحریم ها قرار گرفت. ملت ما آن روز هنوز مانند امروز خباثت آمریکا را ندیده بودند. نخست وزیر وقت دکتر محمد مصدق به ایالات متحده به چشم دوست می نگریست و امید داشت او میان ایران و انگلیس واسطه شود. اما آمریکا همان روزگار به ملت ما رحم نکرد و طرح عملیات آژاکس (کودتای 28مرداد 1332) را مشترکا با انگلیس ریخت. آمریکا و انگلیس حتی به مصدق سکولار و لائیک رحم نکردند که استاندارد محض آنها، نوکرصفتانی مانند رضاخان و محمدرضا پهلوی و تقی زاده و فروغی و رزم آرا و زاهدی و هویدا بودند. قریب 30 سال پس از کودتای 28مرداد، مأموران سازمان سیا مکرر از زبان رابرت گیتس شنیدند- و بعدها برخی از آنها در مطبوعات اروپایی نقل کردند- که «ایرانی میانه رو و معتدل وجود ندارد. ما پس از انقلاب مدت هاست دنبال افراد میانه رو می گردیم اما ایرانی خوب، ایرانی مرده است»!
ملت ما نه امروز که دست کم 60 سال است عداوت آمریکا و صهیونیست ها - و بسیار پیشتر، انگلیسی ها- را به جان می خرد. ما نه امروز که دست کم 60 سال است با جنگ و معارضه و مزاحمت قدرت های زورگو طرفیم. این مردم نجیب ما نبودند که پا شدند و رفتند گریبان آنها را گرفتند. آنها بوده اند که در طول دهه ها علی الدوام و بلاانقطاع دست درازی و زیاده خواهی و عداوت کرده اند. تنها امروز نیست که حربه تحریم ها را برای به زانو در آوردن ملت ما و به هم ریختن ثبات ایران به کار گرفته اند. نیش آنان هم از ره کین و هم اقتضای طبیعت تغییرناپذیر استکباری آنهاست. دشمن اما این بار با شیوه پیچیده تری به جنگ ملت ما آمده است؛ اینکه جماعت ایرانی را درگیر معارضه با خود کنند. حرف های سه روز پیش آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در مصاحبه با روزنامه هاآرتص قابل توجه است. «تاثیر تحریم ها علیه ایران به درجه ای رسیده که تا تابستان آینده و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در این کشور، مردم علیه حکومت اسلامی قیام کنند زیرا تحریم ها و تنگنای اقتصادی مردم را به جان می آورد. تحریم ها می تواند به اپوزیسیون کمک کند تا مانند سال 2009 دست به تظاهرات بزند. وظیفه غرب این است که در چنین صورتی چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی از اپوزیسیون حمایت کند. به باور من پرزیدنت اوباما باید از جوانان ایرانی بخواهد قیام کنند» (رادیو اسرائیل، یکشنبه 9مهر1391). یکبار دیگر این عبارت ها را بخوانید؛ واژه مقدس «قیام»! باید به لحاظ اقتصادی به مردم ایران سخت گرفت و در عین حال کمک اقتصادی و سیاسی ویژه به ضدانقلاب اختصاص داد!
اما هنوز هم یک گیر بزرگ پیش پای دشمن وجود دارد. این گیر و گره بزرگ، باور و استقامت ملت ایران است که جای دوست و دشمن را - برخلاف برخی رجال و گروه های سیاسی- اشتباه نمی گیرد. دو گزارش پایگاه صهیونیستی «بالاترین» در این زمینه گویاست که دیروز و پریروز منتشر کرده است. «کاش مردم ایران که این قدر به هتک حرمت پیامبرشون [ص] اعتراض میکنن، یه بار به خاطر گرانی اعتراض می کردن! همه جا صحبت از قیمت دلار و سکه است، همه از گرانی می نالند و هیچ کسی نیست که ترکش آن را مزه مزه نکرده باشد. اما واقعا خط قرمز آنها کجاست؟ دلار چه قدر بشه اعتراض می کنن؟ پاسخ این است: مردم ایران خط قرمز ندارند حتی اگر دلار به 7-6هزار تومان برسد!کاش آنها این اعتراضی رو که برای هتک حرمت به ساحت پیامبرشون می کردند، در قبال قیمت ارز و دلار می کردن» و «چرا مردم به خیابانها نمی ریزند؟ آخه یعنی چی؟!! مردم صبور!!!
مردم غیور!!! مردم انقلابی!!! مردم بدبخت!!! مردم [...]!!! مردم[...]... هیچ جای کره زمین مردمی مثل این مردم[...] وجود نداره». ملت ما، همان ها که سر زندگی خویش را در 22خرداد88 با حضور 40 میلیونی پای صندوق ها رأی - و فارغ از اینکه به فلان نامزد رأی دادند یا بهمان نامزد- به رخ دشمن کشیدند و بالاتفاق روز نهم در همان سال پای غیرت حسینی خویش ایستادند، خوب می فهمند که کشور ما نه امروز و نه سالها و دهه های اخیر که دست کم یک قرن است با جنگ و تعدی و تعرض دشمنانی قسم خورده طرف است؛ دشمنانی که به دروغ می گویند تحریم ها، هوشمند است و صرفا حاکمیت یا حوزه های دخیل در حوزه هسته ای را هدف قرار داده اند اما انتقام اصلی را از ملت ایران می گیرند. در این میان یک سوال مهم وجود دارد و آن اینکه آیا رجال سیاسی و سران طوایف و گروه ها و حلقه های سیاسی نیز به اندازه مردم نجیب و فهیم ما، به حقیقت این جنگ و لوازم و اقتضائات آن باور دارند؟
این نوشته بر آن نیست که سهم تحریم ها در چالش اقتصادی موجود را تماما انکار یا همه مسئولیت این چالش را متوجه دشمنی دشمن کند. طبعا در ریشه یابی تلاطم اقتصادی اخیر می توان عواملی نظیر تحریم های خارجی، سودجویی زالوصفتان اقتصادی، عملیات روانی و رسانه ای همه بدخواهان، حلقه ها و محافل فتنه گر معارض، رقابت ها و تسویه حساب های کم مایه سیاسی، و بی تدبیری و کوتاهی و کج فهمی برخی متولیان امر را فهرست کرد. اما قبل از مشخص کردن میزان سهم هر یک از این عوامل، مسئله این است که آیا سیاستمداران و گروه های سیاسی میدان جنگ را درست شناسایی کرده اند؟ تعبیر رهبر حکیم انقلاب در این زمینه خواندنی و اندیشیدنی است. «بنده بارها این جبهه های سیاسی و صحنه های سیاسی را مثال می زنم به جبهه جنگ. اگر شما تو جبهه جنگ نظامی، هندسه زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست. برای همین هم هست که شناسایی می روند. یکی از کارهای مهم در عمل نظامی، شناسایی است؛ شناسایی از نزدیک که زمین را بروند ببینند؛ دشمن کجاست، چه جوری است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسی این شناسایی را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت می بیند که دارد خمپاره اش را، توپخانه اش را آتش می کند به طرفی که اتفاقا این طرف، طرف دوست است نه طرف دشمن. نمی داند دیگر. عرصه سیاسی عینا همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت می بینید آتش توپخانه تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند نه دشمنان.»
مسئله فقط این نیست که کسی این واقعیت را بفهمد که کشور در مواجهه با دشمن در موقعیت پیروز بدر و خیبر است یا متوجه نشود و مثلا تصور کند ما در وضعیت شعب ابیطالب هستیم. مسئله این است که موقعیت جنگ بدر و خیبر با وجود پیروزی، فارغ از مجاهدت و خطرپذیری و مواجهه با دشمن نبود همان گونه که مسلمانان صدر اسلام در مضیقه تکرارناشدنی شعب ابیطالب که چند نفر با یک دانه خرما و در حد چشیدن طعم آن و بستن سنگ به شکم خویش سر می کردند، اسیر و تسلیم فشار دشمن نشدند و در موضع استقامت قرار گرفتند نه آن که به سیاق آقای الف یا ه - یا هر اسم دیگری با هر حرف الفبا که آغاز شود- خیال کنند با ابراز ضعف و کلید گشایش مشکلات را در کج کردن گردن به سوی آمریکا دانستن، دشمنی زورگویان جهانی با ملت ایران پایان می پذیرد. مسئله مهم این است که برخی حریفان و رقیبان سیاسی چند هزینه را یکجا به کشور و ملت و نظام تحمیل می کنند، یکبار آنجا که رقابت و تسویه حساب با یکدیگر را به مرز عداوت می رسانند و باعث غفلت از دشمن می شوند، بار دوم آنجا که این رقابت و عداوت را به متن مصالح ملی و منافع مردم می کشانند و برای به کرسی نشاندن لجوجانه موضع خود، منافع عمومی را گروگان می گیرند یا بدان لطمه می زنند و بار سوم آنجا که هر کدام ولو به لهجه و ادبیات خاص خود اما با یک منطق مشترک، انفعال مقابل دشمن را جایگزین مقاومت و مجاهدت و ایثار و از خودگذشتگی می کنند.
این گیرها و گره های شخصی است که یکبار رقبای سیاسی را تبدیل به دشمن یکدیگر- از جیب مصالح و منافع عمومی- می کند و یکبار دیگر همان ها را مشترکا اسباب گستاخی و طمع دشمن می گرداند. و تا این گیر و گرفتاری های شخصیتی و روحی مداوا نشود، نه در دشمنی رقبا و نه در همزبانی آنان با هم خیری پدیدار نخواهد شد. و این چنین می توان گفت بیراه نیست که تحلیل گرانی بگویند فلان سیاستمدار با وجود معارضه جدی با دیگری، جاده صاف کن وی شده و دومی با وجود آن که سالها پیش چوب افراطیون را خورد، به اعتبار گیرها و درگیری های مشابه روحی، در زمین و نقشه افراطیون بازی می کند و این طیف سوم، امروز طعمه گروهک هایی شده اند که دهه اول انقلاب سایه شان را به خاطر نوکری سفارت آمریکا با تیر می زدند. تازه حلقه چهارم می شوند مدعیان طرفداری از دکتر مصدق که با همه ضعف ها و کج فهمی ها، از سوی آمریکا و انگلیس تحمل نشد؛ که ایرانی خوب، ایرانی مرده است. مگر این که نوکر باشد و البته حساب و حرمت نوکر خائن به قوم و قبیله خود، نزد اغیار معلوم است!
این نوشته در مقدمات خود ماند. اگر ملت و کشور و نظام ما در متن یک جنگ چند لایه و پیچیده قرار دارد- که تردیدی در این باره نیست- باید گفت لازمه هر جنگ؛ 1- جدا کردن صفوف خودی و دشمن 2- شناسایی میدان و جمع آوری اطلاعات 3- تدبیر جمعی 4- هم پشتی و همدلی و در اولویت قرار دادن تهاجم دشمن 5- پیش بینی رفتار طرف مقابل و تدارک لازم 6- پیشدستی و زدن ضربه به دشمن است. تلاطم و چالش اقتصادی اخیر به چاره جویی هایی شامل تدابیر اقتصادی برای تنظیم بازار و تدابیر سیاسی و امنیتی برای زدن سرپنجه تروریست های اقتصادی نیازمند است. صرف سرزنش و متهم کردن یکدیگر یا مسئولیت این کارزار را به دوش یکدیگر انداختن و خوار کردن هم، راه تروریست ها و مهاجمان را سد نمی کند. هر دستی که در بازار و محیط اقتصادی ما اقدام به اخلال و تخریب می کند، کار پیاده نظام دشمن و ستون پنجم او را می کند. باید این تحرکات را برای عوامل آن هزینه دار کرد.
حلقه های مافیایی که خون مردم مستضعف را به شیشه می کنند تا زبان دشمن علیه آنان دراز شود، فتنه گرانی مجرم تر از قاتلان هستند. «الفتنه اکبر من القتل» و «الفتنه اشدّ من القتل». با این محافل نباید ذره ای ترحم کرد. در کنار آرامش بخشی به بازار و کاربست تدابیر تسکین دهنده، نباید با عوامل عفونت مجامله نمود. ما نیازمند تمهید ستاد مشترک برای رزم و مقاومت اقتصادی هستیم، فارغ از این که صاحب منصبان و سیاستمداران چقدر با هم رقیب یا از هم دلخورند. اینک هنگام پیرایش دل هاست و جز کینه دشمنان نباید کینه و دلخوری دیگری در دل های ما خلجان داشته باشد. نصرت الهی پشتوانه تخلف ناپذیر ماست مشروط بر این که به لوازم آن پایبند باشیم. «... و علی الله فلیتوکّل المؤمنون. و ما لنا الّا نتوکّل علی الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرّن علی ما آذیتمونا و علی الله فلیتوکّل المتوکّلون». چرا به خداوند توکل نکنیم حال آن که همواره راه خروج از بن بست ها را نشانمان داده است.



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 3101 بار   |   دفعات چاپ: 880 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 132 بار   |   0 نظر