عفاف و حجاب

 | تاریخ ارسال: 1395/9/29 - 15:50 | 

زنان خوب، میراث‌دار عفاف فاطمه و حیای مریم‌اند، دریغا که بازیچه‌ی هوس شوند و به ویروس گناه آلوده گردند

دزدان ایمان و غارتگران شرف در کمین‌اند و کوچه و خیابان، شکارگاه صیادان است

گوهر عفت و نجابت، کم ارزش‌تر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست

کسی که مراقبت سرمایه‌‌های ارزشمند خود نباشد، اگر غارت شد و مورد دستبرد قرار گرفت، باید خودش را ملامت کند

برای شناخت زشتی و زیبایی چهره و لباسمان به «آینه» نگاه می‌کنیم

زیبایی و زشتی اخلاق و خصلت‌ها و عمل‌های خود را در کدام آینه بنگریم؟

رابطه‌ی ما با خودمان، رابطه‌ی یک تاجر است با سرمایه‌اش، رابطه‌ی یک کشاورز با زمین و زراعتش، رابطه‌ی یک باغبان با گل‌‌‌ها و درخت‌هایش، رابطه‌ی یک دانش‌آموز با درس‌ها و نمره‌‌‌‌ها و کارنامه‌اش

آیا سود می‌بریم یا زیان، گل می‌پروریم یا خار؟

می‌روییم یا می‌پژمریم؟

کارنامه‌ی ما «قبولی» است یا «ردّ»؟

بعضی از نگاه‌ها ویروس گناه منتشر می‌کنند و بعضی از چهره‌ها حشره‌ی مزاحمت دور خود جمع می‌کنند

قیافه‌های بزک کرده‌ای که نگاه‌های حرام را به سوی خود جلب می‌کند، مرداب حشره‌خیز است و موهای افشان و در معرض تماشا، شعله‌های آتش دوزخ است که هم خود را می‌‌سوزاند هم جوانان را به آتش گناه می‌افکند

حیف نیست که زن با کرامت، به یک بوتیک سیار تبدیل می‌شود؟

عصاره‌ی گل‌های عالم تبدیل به «عطر» می‌گردد و در شیشه‌ی دربسته نگاه‌داری می‌شود

اگر در شیشه‌ی عطر باز بماند، عطرش می‌پرد و اگر کسی با حجاب و پوشش، عطر عفاف خود را حفظ نکند، از ارزش و اعتبار می‌افتد

رایحه‌ی دل‌انگیز عفاف را نباید در مزبله‌ی نگاه‌‌های شیطانی رها کرد و گل نجابت را نباید در دست پلید هوسبازان پرپر ساخت

حجاب ظاهری ریشه در عفاف درونی دارد

کسی که بخواهد پاک شود، ظاهر و باطنش را باید یکی کند

آنان که بی‌قید و لاابالی‌اند،ولی می‌گویند «دلت پاک باشد»، نمی‌دانند که پاک‌دل در پاکی رفتار و متانت و وقار نمایان می‌شود و از دل پاک، جز نگاه پاک برنمی‌آید

از کوزه همان برون تراود که در اوست

نمی‌توان پذیرفت که از کسی عفونت گناه به مشام برسد، ولی مدعی باشد که دلش پاک است

دختران و بانوان فرزانه و فهیم، وقتی به بلوغ فکری می‌رسند، متین و باوقار می‌شوند. نه با هر موج به این سو و آن سو می‌روند و نه رضای خدا را با پسند مرد‌م عوض می‌کنند

اگر حجاب، سلاح مقاومت در برابر بی‌بندوباری است، شگفتا که کسانی خود را خلع سلاح می‌کنند و در برابر هجوم فساد، بی‌دفاع می‌مانند

حجاب یک انتخاب است، نه تحمیل

آنان که حجاب را آگاهانه برمی‌گزینند، می‌خواهند «گوهر عفاف» خود را از تاراج مصون نگه دارند

این است که بر انتخاب خود افتخار می‌کنند و با حرف این و آن، سست و بی‌انگیزه نمی‌شوند و تابع جوّ نمی‌گردند، چون از قیمت گوهری که دارند باخبرند

وقتی شما در خانه‌ی خود را می‌بندید یا پشت پنجره‌ی اتاقتان پرده می‌زنید، خانه‌ی خود را از گزند بیگانه و نگاه‌های مزاحم و حشرات موذی ایمن ساخته‌اید

چه زیبا گفته‌اند که:

«حجاب، مصونیت است نه محدودیت»

با حجاب خویش، نگاه‌های مزاحم را ناکام بگذارید

هر چیزی که نفیس‌تر و قیمتی‌تر باشد باید از آن بیشتر مواظبت کرد تا به غارت نرود

کسی که ارزش گوهر عفاف را می‌داند، با بدحجابی آن را زیر دست و پای غارتگران نمی‌اندازد و خود را به طعمه‌ای برای گرگ‌های هوس‌باز تبدیل نمی‌کند

به فرزندانمان بیاموزیم که از گوهر عفافشان هوشیارانه پاسداری کنند

هیچ کس به اسم آزادی، دیوار خانه‌اش را برنمی‌دارد و در حیاطش را باز نمی‌گذارد

چون ممکن است دزدی رخنه کند و اموالش را به یغما ببرد

حجاب، دیواری است که راه را بر دزد عفاف می‌بندد و زن را در دژ کرامت مصون می‌سازد

این دیوار را بر‌‌نداریم و این دژ را ویران نسازیم

باغبان، محصول باغ و بوستانش را به تاراج و حراج نمی‌گذارد، بلکه از آن مراقب می‌کند

حجاب و عفاف، ثمره‌ی باغ زندگی و بوستان عمر است

چرا باید گل حیا پر پر شود و لگد‌مال عابران بی‌خیال و رهزنان بی‌انصاف گردد؟

کسی که نگهبان سرمایه‌‌اش نباشد، شایسته‌ی هر نوع ملامت است

پاکدامنی و عفاف، گوهری قیمتی و مرواریدی ارزنده است که باید با هزاران چشم از آن مراقبت کرد

این گوهر اگر گم شود، دیگر به دست نمی‌آید و این مروارید اگر بشکند، دیگر درست نمی‌شود

پس مواظب دزدان عفاف و غارتگران سرمایه‌ی حجاب باشیم

مگر مروارید شکسته قیمتی دارد؟

صاحبان گنج و گوهر، جواهرات خود را در معرض دست و دید رهگذران نمی‌گذارند تا جلوه کند و سارق را به هوس اندازد

کاش بانوان، قدر و قیمت وجود خود را بدانند و با جلوه‌گری، چشم و دل هوس‌بازان را نربایند و گنج عفاف را در معرض هجوم و غارت قرار ندهند

بعضی‌ها چه راحت خود را به دام می‌اندازند و با پای خود به قربانگاه می‌روند

باید «دام» و «دانه» را شناخت

ما هر لحظه بر سر دو راهی «فسق» و «فلاح» ایستاده‌ایم

بیش از هر چیز نیازمند «چراغ ایمان» و «سپر تقوا» و چشمان آگاه و عبرت‌بین هستیم تا در پیچ و خم زندگی در کام فساد و دام گناه نیفتیم

گوهر عفاف را پاس بداریم تا کرامت انسانی خود را از دست ندهیم

 هوشیار باشیم که دام‌های فریب، جاذبه‌های گناه، آنتن‌های وسوسه‌گر و فیلم‌ها و سی‌دی‌های دجّال‌گونه، ایمان و عفاف ما را نربایند

خدافراموشی، خودفراموشی را درپی دارد

هر که ارزش خود را نداند، خویش را حراج می‌کند و زیر قیمت واقعی می‌فروشد

ارزش اجناس دست دوم خیلی پایین‌تر است

عاقلانه نیست که انسان برای لذت دیگران، عذاب الهی را برای خود بخرد

وقتی چشم دریای هوس شود، قایق گناه در آن حرکت می‌کند و موج عصیان پدید می‌آورد

آنان که از تیر نگاه‌های مسموم پروا نمی‌کنند، شکار گرگ‌های هوسران می‌شوند

آنگاه ... دست و پا زدن‌‌‌ها به جایی نمی‌رسد

پشت بعضی از نگاه‌های مسموم و محبت‌های فریبا، دره‌ی هولناکی از سقوط و شب تاریکی از بدبختی است

بعضی قیمت خود را نمی‌شناسند و خود را ارزان می‌فروشند

همه‌ی مدعیان دوستی و عشق، خریدار نیستند، بلکه فقط قیمت می‌‌کنند

اگر نورافکنی بیندازید، عمق تیرگی‌های وحشت‌ناک این عشق‌های خیابانی و تلفنی را خواهید دید

شما که نمی‌خواهید آینده‌ی خود را آتش بزنید، خیلی راحت به هر کس اعتماد نکنید

اگر زیبایی و جمال، نعمت خداست، شکرانه‌ی آن هم عفاف و پاک‌دامنی است

کسانی که به خاطر زیبایی رخسار و دلفریبی اندام به گناه می‌افتند، یا دیگران را به گناه می‌اندازند، حق این نعمت را ادا نکرده‌اند

جمال، هرگز مجوز ارتکاب گناه و افتادن به دام و دامن آلودگی و افکندن دیگران به باتلاق فساد نمی‌شود

روزی از این نعمت سؤال خواهد شد و حسرت برای آنان است که از این راه به دوزخ بروند

خواهران ما باید در «سنگر حجاب» موضع بگیرند و برادران ما باید با «واکسن تقوا» خود را واکسینه کنند، وگرنه عوارض «نگاه» و «بدحجابی» دامن دو طرف را می‌گیرد

کسی که «خط قرمز»‌های نگاه را نشناسد. به منطقه‌ی «ورود ممنوع» وارد می‌شود و گرفتار می‌گردد

مگر به هر چه «دیدنی» است، باید نگریست؟

چشمی که حریم زندگی شخصی دیگران را مراعات نکند و «هرزه‌بین» شود، از قیمت می‌افتد

نگاه، گاهی تیر مسموم شیطان است و میان نگاه و گناه، گاهی فاصله‌ی اندکی است

کسی که حریف چشم خود نیست و نگاهش را نمی‌تواند کنترل کند، چه ادعایی دارد؟

کاش انسان‌ها به اندازه‌ی کالایی که می‌خرند، در دل بستن‌ها و محبت پیدا کردن‌ها هم حوصله و وسواس به خرج دهند

حیف است که دل‌ها، بی در و دروازه باشد و عشق‌ها بی‌هویت و بی‌‌شناسنامه

چرا بعضی به «گدایی عشق» می‌پردازند و بعضی به حراج عشق؟

باید از چه گذشت تا به چه رسید؟

آیا آنچه از دست می‌دهیم، به آنچه به دست می‌آوریم می‌ارزد؟ برنده‌ایم یا بازنده؟

«معصومه موسوی»



CAPTCHA
دفعات مشاهده: 1788 بار   |   دفعات چاپ: 655 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر