پایگاه مقاومت دانشگاه محقق اردبیلی- اجتماعی
اسیب شناسی زنان1

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1393/7/26 - 14:59 | 

 آسیب شناسی زنان1

 آسیب شناسی یا پاتولوژی از جمله اصطلاحات زیست شناسی و پزشکی می باشد که در جامعه شناسی بکار گرفته شده  است. این اصطلاح حاصل تشبیه جامعه به یک کالبد زیستی و بررسی موضوعات اجتماعی همانند موضوعات زیستی می باشد.

 آسیب شناسی اجتماعی به مطالعه بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی و اعمال و رفتاری می پردازد که در اجتماع  غیر طبیعی تلقی می گردد و نیز شرایطی را مورد بررسی قرار می دهد که اصول و هنجارهای ارزشمند جامعه مورد بی توجهی و یا تخطی قرار می گیرد و اهداف متعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان تحقق نمی یابد.
اکثر جوامع کنونی با مشکلات و معضلات متعدد اجتماعی دست به گریبانند که حیات جوامع بشری را با تهدید مواجه می کند. از دیدگاه جامعه شناسان، مسائل اجتماعی شرایط یا وضعیتی است که جامعه آنها را به منزله خطری برای راه و رسم زندگی می داند و ناگزیر درصدد رفع یا تعدیل آنها برمی آید. از نظر رابرت مرتن وقتی میان معیارها و واقعیات اجتماعی فاصله و اختلاف بوجود می آید ـ خواه نیروهای ایجاد کننده این شرایط، انسان یا طبیعت باشد ـ مشکلات اجتماعی ایجاد می شود و نهایتاً اعضای جامعه نسبت به چنین وضعیتی واکنش نشان می دهند. اهمیت این واکنش بر طبق اصول جامعه شناختی، عمدتاً تحت تأثیر ساخت جامعه، نهادها و ارزشهای آن می باشد.

در این مجال برآنیم تا با مقایسه ای میان «فرهنگ اسلامی و سنت نبوی» و واقعیت های موجود، به آسیب شناسی اجمالی موضوع زن و خانواده پرداخته و پرسش های اساسی و بایسته های کارشناسی را در حد اجمال و وسع مطرح سازیم.

 الف. آسیب شناسی دفاع از حقوق زنان

 به برکت انقلاب اسلامی، حس خودباوری و استقلال فرهنگی در میان فرهیختگان شکل گرفت اما هنوز مدت زمانی باقی است تا آثار خود را در شکل ایجاد یک جریان بالنده، با ادبیات نظام مند و نخبگان کارآمد که الگویی جدید برای تحلیل و سیاستگذاری ارائه نمایند، برجای گذارد. جریان دفاع از حقوق زنان در کشور ما، در ضمن برخورداری از ویژگی های مثبت، همچون دیگر کشورهای اسلامی، به فقدان نگاه فعال نسبت به زن مبتلاست. حاکمیت نگاه انفعالی آثار خود را بر محورهای زیر برجای گذاشته است:

 اول. مسئله شناسی ها:

 مسائل و مشکلات زن مسلمان و زن ایرانی چیست؟ در پاسخ به این پرسش غالبا نگاه مسئله شناسانه لیبرالیستی و فمینیستی، بر ذهن جامعه کارشناسی ما به این شکل تأثیر می گذارد که مسائل خود را از دریچه نگاه دیگران تحلیل کرده و اولویت های پژوهشی، کارشناسی و برنامه ای خود را نیز بر همان اساس تنظیم کنیم. در این جا منتقدان هم غالبا بر سر همین مسائل، با وارد کردن تبصره و اشکال، به بحث و جدل می پردازند و استعداد خود را به طرح مسائل نو و باز تحلیل عینیت اجتماعی به کار نمی گیرند.

 دوم. شاخص سازی ها:

 شاخص های رشد و توسعه زنان چیست؟ امروزه شاخص های استاندارد جهانی که توسط نهادهای بین المللی ترویج و توصیه  می شود ملاک ارزیابی وضعیت زنان است و نه تنها کم تر می توان نشانی از شاخص های بومی در تحلیل وضعیت زنان مشاهده نمود بلکه نیاز به تنظیم چنین شاخص هایی نیز چندان احساس نمی شود. بر اساس همین شاخص هاست که کشور ما در احراز رتبه جهانی حمایت از زنان در برخی موارد، در رتبه 151 از میان 190 کشور جهان جای دارد و طبیعی است که با پذیرش چنین شاخص هایی، احساس حقارت و خود کم بینی و احساس دنباله رویِ کشورهای غربی که حائز بهترین رتبه ها هستند، بر اندیشه تحلیل گران و مدافعان حقوق زنان حاکم شود. این در حالی است که کشورهای دارای بهترین رتبه های جهانی خود با بحران های وحشتناکی روبه رو می باشند؛ به عنوان مثال، کشورهای سوئد و نروژ با دارا بودن رتبه های اول با فروپاشی کامل خانواده مواجه اند، چنان که 55 درصد فرزندانی که در سالیان اخیر در این دو کشور متولد شده اند نامشروع و 63 درصد اهالی استکهلم دارای پیوندهای توافقی خارج از چارچوب ازدواج می باشند.

 سوم. تعاریف و مفاهیم بنیادین و کاربردی:

 تحلیل وضعیت زنان بر اساس پذیرش چه مفاهیم و چه تعاریفی انجام می شود؟ بی تردید می توان مهم ترین نمود نفوذ و هجوم فرهنگ بیگانه را در حاکمیت مفاهیم و آموزه های بنیادینی دانست که جهت گیری کلی علوم انسانی، ادبیات کارشناسی و  گفتمان علمی را ایجاد کرده اند. پذیرش این حاکمیت به معنای پذیرش چارچوب تحلیلی است که دیگران برای ما تنظیم کرده اند و  منازعات علمی را به امور جزئی، در ضمن پذیرش همان کلیات، تقلیل داده اند.

با پذیرش مفاهیمی چون آزادی، برابری، نسبیت اخلاقی، فردگرایی و پذیرش تعاریف حاکم بر علوم اجتماعی، شاهد بروز چند طیف فکری هستیم: گروهی با پذیرش تعاریف و مفاهیم حاکم، با تمام قیود آن، در مقام تحلیل به تعارض میان یافته های علمی و آموزه های دینی مواجه می شوند و راه حل تعارض را همراهی دین با علم، با محدود کردن دین به حیات فردی و حاکمیت نگاه علمی بر اداره جامعه می دانند. گروهی دیگر، با پذیرش اصل دخالت دین در حیات اجتماعی با طرح شعار اجتهاد در اصول، به قرائتی از دین توسل می جویند که هماهنگی بیشتری با یافته های علوم انسانی داشته باشد و گروه سوم که خود را اصول گرا می دانند، با تقلیل دین به گزاره های جزئی سعی بر آن دارند که با نام اقتضائات و شرایط زمانی گزاره های دینی را با ادبیات حاکم هماهنگ و با این روش، به گمان خویش، روزآمدی فقه را اثبات نمایند.

 آن چه گفته شد به وضوح نمایان گر آن است که در کشور ما حرکت دفاع از حقوق زنان، همچون بسیاری موضوعات دیگر، به  گونه ای انفعالی پی گیری شده است؛ چنان که گروهی دیگر نیز که به مسائل زنان از سر ناچاری و فرار از انگ اتهام پرداخته اند، به انفعال افتاده اند.

 امروزه ضرورت دفاع فعال از شخصیت و حقوق زنان بیش از هر زمان دیگر احساس می شود؛ هم به این دلیل که مسائل اصلی و تأثیرگذار زنان در پشت هاله ای از نگرش های غلط جاهلانه و جامدانه پنهان مانده است و هم به دلیل آن که اصلاحاتی که با نیت دفاع از زنان انجام می شود بیش از آن که مفید باشد بر آسیب ها افزوده است. مقایسه شرایط کنونی حرکت دفاع از حقوق زنان با تحولاتی که اسلام در موضوع شخصیت و حقوق زنان ایجاد نمود، به خوبی نشان می دهد که حرکت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حرکتی هدفمند و ابتکاری، فعال، از سر اعتقاد و سرسختانه بوده است و در این راه هم با جاهلیت عربی که نمود آن را در زنده به گور کردن دختران، احساس سرشکستگی از داشتن فرزند دختر، عدم برخورداری زنان از مهریه و ارث و به ارث رسیدن همسر پس از وفات شوهر و نیز در اشعار تغزّلی شاعران جزیره العرب می توان یافت، مبارزه نمود و هم با فرهنگ وارداتی رومی که در پرستش بت های مؤنث و اعتقاد به تأنیث فرشتگان متجلی می شد.

 در چنین شرایطی سیاست اسلام و حرکت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دفاع از زنان هم بر نقد صریح سنت های موجود استوار بود و هم بر ترسیم شخصیت و جایگاه زن. ملاحظه مقاومت هایی که از سوی برخی صحابه در مسیر این حرکت انجام می گرفت به خوبی نشان گر بر این واقعیت است که سیاست اسلام و حرکت پیامبر صلی الله علیه و آله مقتدرانه و از سر اعتقاد شکل گرفته و در این مسیر تغییر نگرش ها را به عنوان یک اولویت مدّ نظر داشته و این هدف را از چند طریق دنبال نموده است:

 1. همتا دانستن زن و مرد: برابری زن و مرد در انسانیت و در دستیابی به کمالات انسانی از اصول نگرش اسلام است که هم قرآن کریم، هم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و هم اهل بیت به تبیین آن پرداخته اند. آیاتی از قرآن کریم به زن و مرد یکسان وعده بهشت می دهد و هر دو را در اقامه نماز، اعطای زکات و اصلاح جامعه اسلامی در قالب امر به معروف و نهی از منکر،

 مسئول می شمارد و بر ایمان و تسلیم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن و مرد ارزشی یکسان می گذارد. چنان که برخی آیات الهی هم بر ایذای زنان مومن و افترا به آنان برمی آشوبد، پیامبر را به استغفار برای زنان و مردان مؤمن فرا می خواند و توبه آنان را قبول می کند. اینها همه نشان گر یکسان نگری اسلام و بیان نگر تحولی است که اسلام در صدد ایجاد آن است. ترسیم چهره زنان مؤمن در قیامت که نور اعمالشان پیشاپیش آنان را روشن ساخته و معرفی همسر فرعون و مریم علیهاالسلام دختر عمران

 به عنوان ضرب المثلی برای مرد و زن مؤمن به این معنا است که در فرهنگ اسلامی زن نیز می تواند چراغی فرا راه مردان مؤمن باشد. به علاوه گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله که زنان را همتای مردان شمرده است، در کناره سیره کرامت مندانه آن بزرگوار، حاکی از برابری زن و مرد در ارزشمندی است.

 2. توجه به ارزش دختران و تشویق به پرورش و حمایت از آنان: شیوه پیامبر صلی الله علیه و آله آن بود که هم به ارزش و جایگاه ویژه دختران در زندگی توجه دهد و به تأثیر آنان به عنوان مونس، اهل مدارا و نیکی، با خیر و برکت، اهل پاکیزگی و سبب طراوت زندگی اشاره کند؛ هم با بیان رزّاقیت خداوند، احساس سنگینی در نگهداری آنان را برطرف نماید؛ هم علیه سنت دخترکشی به عنوان عملی سنگدلانه بشورد؛ و هم در قالب عباراتی که بهترین مردم را خیرخواه ترین آنان در حق زنان می داند، اهانت به زنان را نشانی از پستی می شمارد و بر حمایت از دختران و زنان بهشت را پاداش قرار می دهد، اکرام زنان و دختران را وجهه همت مردان قرار دهد.

 3. بیعت با زنان: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در چند نوبت از زنان بیعت گرفته است. در بیعت عقبه که قبل از هجرت انجام گرفت سه زن حضور داشتند. در فتح مکه نیز قرآن کریم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به گرفتن بیعت از زنان، در صورت تمایل آنان، فراخوانده است. نکته جالب آن است که با وجود آن که بیعت به معنای تعهد به همکاری و تبعیت از حاکم اسلامی، ماهیتی سیاسی و اجتماعی دارد، در مورد زنان بیشتر رنگ و بوی اخلاقی و خانوادگی به خود گرفته است و زنان متعهد شده اند که برای خدا شریک قرار ندهند، خود را به دزدی و زنا آلوده نکنند، فرزندکشی نکنند، فرزند دیگران را به شوهران خود منسوب ننمایند و درکارهای خیر با پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت نکنند.

در این جا دو نکته جلب توجه می کند: اول آن که در جامعه ای که گاه زن را در زمره کالا دست به دست می کنند، سخن از بیعت زنان انقلاب فرهنگی به حساب می آمد و دوم آن که گویا الگوی مشارکت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگویی جنسیتی و با محوریت عفاف و حفظ کیان خانواده است.

 4. توجه به شخصیت های ویژه: سخنان گهربار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در توصیف شخصیت های تاریخی از جمله خدیجه کبری علیهاالسلام ، آسیه علیهاالسلام ، مریم کبری علیهاالسلام و به ویژه فاطمه علیهاالسلام ، که رضایت و خشم خداوند را به رضایت و خشم فاطمه پیوند می دهد، همراه با آموزه های قرآنی که مریم علیهاالسلام را زنی کامل، دارای عصمت و هم سخن با فرشتگان خداوند دانسته است، نشان از آن دارد که زن می تواند تمام حجاب ها را درنوردد و به قله کمالات رسد.

انتخاب فاطمه علیهاالسلام برای مباهله، با وجود حضور مدعیان و در نظر گرفتن وی به عنوان عنصری محوری در میان اصحاب کساء که آیه تطهیر در شأن آنان فرود آمد نیز به بهترین شکل نمایان گر جایگاه زن در اندیشه اسلامی است.

5. پرورش عملی زنان: بهترین شاهدی که بر کارآمدی برنامه های هر مکتب می توان ارائه داد، بررسی ابعاد شخصیتی کسانی است که براساس آموزه های آن پرورش یافته اند. توجه به ابعاد شخصیتی بانوانی که در مکتب تربیتی پیامبر صلی الله علیه و آله به بار نشسته و مورد تأیید ایشان نیز بوده اند، به ویژه آن گاه که این شخصیت ها به یک تن منحصر نباشند، گویای نگاه اسلام به شخصیت زن است. حمایت فاطمه علیهاالسلام ، در دوران کودکی و نوجوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مقابل مشرکان، حضور در صحنه های جنگ برای پشتیبانی از رزمندگان در زمان جوانی و ورود یک تنه وی در عرصه مبارزه با مفاسد سیاسی و انتخاب مشی مبارزه منفی به منظور نشان دادن مظلومیت اهل بیت علیهماالسلام تا پایان تاریخ و توجه به حفظ معارف و علوم دینی تا آن جا که آن را معادل حفظ جان دو فرزند عزیزش می شمارد، نشان گر آن است که یک زن می تواند به گونه ای تربیت یابد که خود را از حصار زمان و مکان خارج کرده و به دگرگون ساختن تاریخ بیندیشد. چنین تربیتی را در بانوان ممتازی چون خدیجه علیهاالسلام ، که به عنوان اولین ایمان آورنده به دین خاتم شناخته شد و توانمندی اقتصادی خود را در توسعه دین جدید به خدمت گرفت و در زینب کبری علیهاالسلام نیز می یابیم. تحولات فرهنگی و اجتماعی اسلام سبب شد که در طول سده های پس از ظهور اسلام باوجود تسلط سنت های غلط، صدها زن راوی حدیث، فقیه، عارف، متکلم، ادیب، معلم و انسان ساز به صحنه آیند.

از نکات پیش گفته می توان رویکرد اصول گرایانه به شخصیت زن را در عصر حاضر تبیین نمود. در این رویکرد هم با اشکال سنتی تحقیر زنان به ویژه در برخی مناطق حاشیه ای و روستایی کشور مقابله خواهد شد و هم با اشکال مدرن آن چه در قالب سوژه جنسی، چه در شکل سیاسی آن که هر زن به منزله یک برگ رأی به حساب می آید، چه در شکل تبلیغاتی آن که موضوع زن به ابزاری برای چهره شدن نهادها یا افرادی خاص بدل می شود و چه در شکل اقتصادی آن که حمایت از زنان بهانه ای برای جذب  اعتبارات مالی از نهادهای بین المللی به حساب می آید. در نقطه مقابل نیز به طور همزمان با نگرش هایی که زن را از مرز برابری انسانی و ارزشی با مرد فراتر برده و با نگرشی ذات گرایانه جنس برتر می شمارند و یا به مقام خدا بانویی ارتقا  می دهند، مبارزه می شود.

 پس از دفاع از شخصیت زن به مثابه یک انسان، نوبت به تبیین هویت زن به مثابه یک جنس می رسد. اگر دیدگاه سنتی غرب تأکید بر تفاوت های طبیعی زن و مرد و نقش های متفاوت آنان را به قیمت کم رنگ کردن بعد انسانی و ارزشمندی مشترک زن و مرد می دید، نظریه پردازان علوم انسانی در قرن بیستم دیدگاه های متنوعی ارائه نموده اند. برخی از این دیدگاه ها مبتنی بر پذیرش تفاوت های طبیعی همراه با قبول نقص در طبیعت زنانه و برخی مدافع ضرورت تفکیک نقش های جنسیتی با نگاهی کارکردگرایانه اند. اما از دهه 1960 نگرش های مبتنی بر برابری نقش ها رفته رفته جای پای خود را محکم نموده و تفاوت نقش ها را، همچون بسیاری تفاوت های روانی و رفتاری، از مقوله جنسیت (gender) دانستند که هیچ پایگاه طبیعی ندارد و صرفا معلول عوامل تربیتی و اجتماعی است. از این رو ضرورت اصلاح نگرش ها با از میان بردن کلیشه های جنسیتی به یک شعار مهم تبدیل شد و برنامه های توسعه نیز در کشورها اصلاح نگرش های جنسیتی را در دستور کار قرار داد. انکار نقش های جنسیتی به این معنا بود که اولاً ساختار خانواده که بر اساس مدل عمودی و رابطه طولی پدر، مادر و فرزندان مبتنی بود و پدر را در جایگاه سرپرستی خانواده قرار می داد، به چالش کشیده شود و در قدم اول، مدل دوپله ای که پدر و مادر را در یک رتبه و فرزندان را در رتبه بعد قرار می داد و سرپرستی خانواده را علی السویه توزیع می نمود جایگزینی برای ساختار سنتی خانواده گردد و در مرحله بعد ساختار افقی دموکراسی در خانواده که تمام اعضا را در یک خط افقی هم رتبه قرار می داد پیشنهاد گردد. در نتیجه خانواده نه به عنوان نهادی منسجم که نیازمند رهبری متمرکز است تعریف می شد، نه فرزندان برای رشد و تعالی خود نیازمند نظارت والدین بودند و نه انتظار بود که پدر نقشی خاص در درون خانواده ایفا کند؛ چنان که در برخی کشورهای اروپایی، از جمله فرانسه و انگلستان، تأمین هزینه های خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشترکا بر عهده زن و مرد قرار گرفت. تحولات خانواده در دهه های اخیر، در کشورهای مختلف، در مجموع به سمت فاصله گرفتن از الگوی عمودی است.

نقش مادری نیز در دهه های اخیر به عنوان نقش انحصاری زنانه مورد چالش قرار گرفته و به ویژه از سوی فمینیست ها از کلیشه های جنسیتی قلمداد شده است که نظام مرد سالار برای خانه نشین کردن زنان آن را نقشی مقدس وانمود می کند. بنابراین دیدگاه تقسیم علی السویه مسئولیت مادری میان زن و مرد ضرورت می یابد.

 انکار نقش های جنسیتی در عرصه خصوصی (خانواده) جایی برای پذیرش تفاوت نقش ها و پی گیری الگوی مشارکت اجتماعی متناسب با ویژگی های جنسیتی باقی نگذاشت و شاخص های رشد و توسعه اجتماعی زنان نیز کاملاً بر شاخص های مردانه منطبق و از جمله میزان اشتغال و احراز مناصب مدیریتی در هر کشور، بیان کننده وضعیت زنان آن کشور گردید.

با نمودار شدن آثار پذیرش تشابه نقش ها و نادیده گرفتن تفاوت های طبیعی دو جنس که آثار خود را در تفاوت کارکردها آشکار می ساخت، جریان انتقادی نسبتا قدرتمندی در جهان غرب شکل گرفته است. این جریان که بیشتر از سوی روان شناسان، متخصصان خانواده درمانی و منتقدان چپ گرائی هدایت می شود، به بررسی نادیده گرفته شدن تفاوت های طبیعی دو جنس پرداخته و آثار آن را بر رفتارهای زن و مرد و ارتباط میان آن دو به ویژه در روابط خانوادگی، بررسی می کند. چنان که مشکلات جسمی و روانی زوجین را، حتی در روابط جنسی، بر اساس الگوی مبتنی بر تفاوت ها تحلیل می کند و به پیامد نادیده گرفتن نقش پدری و مادری و به تأثیرات ناشی از نادیده گرفتن نقش های خانگی در کنار نقش های اجتماعی بر فرزندان، توجه می کند.

 در کشور ما، در دو دهه اخیر، شاهد کم رنگ شدن توجه به نقش های جنسیتی و حمایت از آن هستیم. پذیرش شاخص های توسعه غربی در مورد زنان، کم ارزش تلقی شدن نقش های جنسیتی در فرهنگ سازی و در نظام آموزشی، تلاش هایی که به منظور حذف آثار جنسیتی از کتب درسی انجام گرفت، تشکیل دوره های آموزشی مدیران با شعار «جنسیت کلیشه است» 

 عدم توجه به حمایت از نقش های جنسیتی در قانون کار و طرح های اشتغال زایی، برخی مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسیار دیگر در این راستا قابل تفسیر است.

 بازخوانی متون وحیانی و سیره نبوی، ضرورت توجه به تفاوت های تکوینی زن و مرد و تفاوت در مسئولیت ها و نقش ها را، به ویژه در شرایط کنونی که روز آمد کردن نقش های جنسیتی آثار شگرفی در حیات فردی، خانوادگی و اجتماعی مسلمانان بر جای می گذارد، بیش از گذشته روشن می سازد.

 سیاست اسلام و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در این رابطه در چند محور می توان مورد مطالعه قرار داد:

 اول. تبیین نقش های جنسیتی: مهم ترین نقش های جنسیتی تصویر شده برای زنان همسری و مادری است و هیچ یک از فعالیت های زنان اهمیتی همپای این دو نقش نخواهد داشت. در تقسیم نقش ها گویا چنان مد نظر بوده است که خانه و خانواده وجهه اصلی همت زن باشد. تقاضای علی و فاطمه علیهماالسلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تقسیم  فعالیت ها و احاله کارهای خانه به فاطمه علیهاالسلام و کارهای بیرون از منزل به علی علیه السلام ، معادل دانستن همسرداری شایسته زنان و صبر بر مشکلات ناشی از آن با جهاد مردان، بالاترین سعادت مرد مسلمان را برخورداری از همسر شایسته دانستن، بهشت را زیر قدم مادران توصیف نمودن و بر بارداری، وضع حمل و شیردهی فرزندان ثواب های فراوان مقرر نمودن، نشان گر جایگاه نقش های جنسیتی زنان است؛ همان گونه که خطاب های بسیاری در ترغیب مردان به ایفای نقش های ویژه از جمله شرکت در جهاد رسیده است.

 دوم. توصیه به حسن ایفای نقش: حساسیت آموزه های دینی به چگونگی ایفای نقش، متناسب با اهمیت هر نقش و میزان تأثیرگذاری آن در فرد، خانواده و اجتماع بوده است. بنابراین می توان به وجه حساسیت دین در ایفای نقش های مردانه در قالب سرپرستی جامعه و خانواده و شرکت در جهاد و نقش های زنانه همسری و مادری پی برد؛ به ویژه احادیث نبوی توصیه های بسیاری به مردان مطرح کرده اند که از آن جمله است غیرت ورزی در دفاع از خانواده، حمایت اقتصادی از عائله و توسعه بر آنان، تربیت صحیح فرزندان و آموزش های مهارتی به آنان و اهتمام به انفاق از روزی حلال. چنان که زنان را نیز به ایفای هرچه بهتر نقش مادری و همسری در قالب دلسوزی و عاطفه ورزی با فرزندان، رعایت عفاف، تواضع و آراستگی در مقابل همسر، انجام کارهای خانگی، حفظ اموال خانواده و حسن ارتباط جنسی با همسر فرا خوانده اند.

 سوم. حمایت از نقش ها: هر نظام مدیریتی که نقش های ویژه ای را مهم دانست و انتظار حسن انجام مسئولیت های ویژه را داشت، به ناچار باید سیستم حمایت از نقش ها را در اشکال گوناگون چه فرهنگی و پرورشی و چه حقوقی در نظر بگیرد.

 سیاست اسلام که به ویژه در سنت نبوی تجلی می یابد، حمایت از نقش های جنسیتی را گاه در قالب مواد حقوقی و گاه به شکل توصیه های اخلاقی و روش های تربیتی به منظور حمایت دیگران از افراد واجد نقش دنبال می کند. آیات و روایاتی که احترام به والدین و تواضع و حسن سلوک با آنان را سفارش می کنند، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصویر می کشند، رضایت خداوند را به رضایت والدین پیوند می دهند، عقوق والدین را گناهی بزرگ می شمرند و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگی وظیفه شوهر می دانند، از آن جمله اند. به علاوه گاه با زدن رنگ خدایی به حمایت های اقتصادی و معنوی از خانواده و یا بیان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله، افراد را به حُسن ایفای نقش فرا می خوانند و گاه از افراد می خواهند تصمیمات طرف مقابل را در دایره انجام مسئولیت بپذیرند.

 ملاحظه سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و دیگر آموزه های دینی توجه ما را به دو نکته جلب می کند: اول آن که گرچه  مهم ترین عرصه نمود تفکیک نقش ها حوزه روابط خانوادگی است اما نباید به معنای نادیده گرفته شدن تفکیک نقش ها در حوزه اجتماع تلقی شود. از این رو برخی آموزه ها به تبیین تفاوت نقش ها در حیات اجتماعی پرداخته اند که عدم وجوب شرکت در جهاد و در نمازهای جمعه بر زنان از آن جمله است، چنان که عدم ایفای نقش رهبری و قضاوت نیز از آموزه های فقاهتی است.

 دوم آن که همواره حمایت از نقش ها متناسب با اهمیت نقش و ماهیت و کیفیت انتظارات ما از نقش تعیین می شود. از این رو حمایت از مادری، به دلیل آن که فعالیتی عاطفه محور است، بیش تر در قالب حمایت های عاطفی به تصویر کشیده می شود وحمایت از سرپرستی خانواده، به دلیل آن که نیازمند هماهنگی اعضای خانواده با تصمیمات سرپرست است، در قالب توصیه به تبعیت، حفظ اقتدار و لزوم هماهنگی با وی بیان می گردد.

 بر اساس آن چه از فرهنگ اسلامی و سیره نبوی به دست می آید می توان با رویکردی انتقادی، عملکرد بیست ساله دستگاه برنامه ریزی کشور را، به منظور تصحیح عملکرد آینده، مورد سؤال قرار داد. مطرح کردن پرسش های انتقادی نه به منظور متهم کردن افراد و نهادها به غفلت، کم کاری یا انحراف بلکه به منظور عطف توجه به موضوعاتی است که می تواند در آینده منشأ تحولاتی در برنامه ریزی ها باشد.

 1ـ برای تبیین نقش های جنسیتی و مسئولیت های ویژه هر یک از دو جنس و ترغیب آنان به ایفای نقش، چگونه فرهنگ سازی شده است؟

 2ـ به منظور حسن ایفای نقش های جنسیتی چه برنامه هایی (از جمله آموزش های مهارتی) در نظر گرفته شده است؟

 3ـ سیاست حمایت از نقش های جنسیتی در جمهوری اسلامی چیست و برنامه های توسعه، سیاست ها و برنامه های کلان و قوانین مصوب از جمله قانون کار چگونه در خدمت تقویت و کارآمدی نقش های جنسیتی قرار می گیرند؟

 4ـ چگونه مطالبات زنان به سمت تقویت نقش های جنسیتی و کارآمدی ویژه آنان در خانواده و اجتماع هدایت می شود؟

 5ـ چه برنامه ای برای تداوم و روز آمد کردن نقش های جنسیتی داریم؟ به عنوان مثال، مادری در عصر جهانی سازی و عصر  ارتباطات چگونه متناسب با شرایط جدید باز تعریف، حمایت و هدایت می شود تا بتواند نقش فعال خود را در پرورش نسل فرهیخته، کارآمد، مقاوم و اصول گرا ایفا نماید؟

 6ـ با توجه به مجال گسترده ای که عصر جدید برای حضور و مشارکت اجتماعی زنان فراهم نموده است، الگوی مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زنان متناسب با ویژگی های زنانه و هماهنگ با نقش های آنان چیست و چگونه می توان احساس رضایتمندی زنان و کارآمدی آنان را در ایفای نقش های جدید نشان داد.

 مجلات > خانواده و زنان > پیام زن > بهمن و اسفند 1385، شماره 179 و 180

نشانی مطلب در وبگاه پایگاه مقاومت دانشگاه محقق اردبیلی:
http://uma.ac.ir/find-20.2580.3486.fa.html
برگشت به اصل مطلب