بیان مشخصات اسلام از نظر ایدئولوژیکی به علت وسعت و گستردگی دامنه ایدئولوژی اسلام ، چه از نظر مشخصات کلی و چه از نظر مشخصاتی که هر شاخه به خصوص این ایدئولوژی دارد ، بسی دشوار است ما از باب " ما لا یدرک کله لا یترک کله " آنچه فعلا در این فرصت میسر است فهرست میکنیم :
1. همه جانبگی: از جمله امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر است ، و به تعبیر درست تر ، از جمله ویژگیهای صورت کامل و جامع دین خدا نسبت به صورتهای ابتدایی ، جامعیت و همه جانبگی است منابع چهارگانه اسلام کافی است که علمای امت ، نظر اسلام را درباره هر موضوعی کشف نمایند علمای اسلام هیچ موضوعی را به عنوان اینکه بلا تکلیف است تلقی نمیکنند.
2. اجتهاد پذیری : کلیات اسلامی به گونه ای تنظیم شده است که اجتهاد پذیر است اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر علاوه بر نحوه تنظیم کلیات اسلامی که خاصیت اجتهاد پذیری به آنها داده است ، قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامی کار اجتهاد حقیقی را آسان کرده است .
3. سماحت و سهولت : اسلام به تعبیر رسول اکرم " شریعت سمحه سهله " (1) است در این شریعت به حکم اینکه " سهله " است ، تکالیف دست و پا گیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده است : « ما جعل علیکم فی الدین من حرج » (2) . خدا در دین تنگنایی قرار نداده است .
و به حکم اینکه " سمحه " ( با گذشت ) است ، هر جا که انجام تکلیفی توام با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد ، آن تکلیف ملغی میشود .
4. زندگی گرایی : اسلام یک دین زندگی گراست نه زندگی گریز ، لهذا با " رهبانیت " به شدت مبارزه کرده است : « لا رهبانیه فی الاسلام » (3) . در اسلام ، رهبانیت نیست .
در جامعه های کهن همیشه یکی از دو چیز وجود داشت : یا آخرت گرایی و زندگی گریزی ( رهبانیت ) و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی ( تمدن ، توسعه ) اسلام آخرت گرایی را در متن زندگی گرایی قرار داد از نظر اسلام راه آخرت از متن زندگی و مسؤولیتهای زندگی دنیایی میگذرد .
5. اجتماعی بودن : مقررات اسلامی ، ماهیت اجتماعی دارد ، حتی در فردی ترین مقررات از قبیل نماز و روزه چاشنی اجتماعی در آنها زده شده است مقررات فراوان اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، حقوقی ، جزایی اسلام ناشی از این خصلت است ، همچنانکه مقرراتی از قبیل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر ، از مسؤولیت اجتماعی اسلامی ناشی میشود .
6. حقوق و آزادی فرد : اسلام در عین اینکه دینی اجتماعی است و به جامعه میاندیشد و فرد را مسؤول جامعه میشمارد ، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمیگیرد و فرد را غیر اصیل نمیشمارد فرد از نظر اسلام ، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر قضایی و چه از نظر اجتماعی ، حقوقی دارد ، از نظر سیاسی حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه و مبادله و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی حق اقامه دعوی و احقاق حق و حق شهادت ، و از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل و مسکن و انتخاب رشته تحصیلی و غیره و از نظر خانوادگی حق انتخاب همسر دارد .
7. تقدم حق جامعه بر حق فرد : آنجا که میان حق جامعه و حق فرد تعارض و تزاحم افتد ، حق جامعه بر حق فرد و حق عام بر حق خاص تقدم مییابد حاکم شرعی در این موارد تصمیم میگیرد .
8. اصل شورا : اصل شورا در مسائل اجتماعی از نظر اسلامی اصلی معتبر است در مواردی که نصی از اسلام وارد نشده مسلمین باید روش عملی خود را با شورا و فکر جمعی انتخاب نمایند .
9. منتفی بودن ضرر : دستورهای اسلامی که مطلق و عام است ، تا آن حد لازم الاجراست که مستلزم ضرر و زیانی نباشد قاعده ضرر یک قاعده کلی است در اسلام که حق " وتو " در مورد هر قانونی دارد که منتهی به ضرر گردد .
10. اصالت فایده : از نظر اسلام در هر کار ، اعم از فردی و اجتماعی ، باید در درجه اول فایده و نتیجه مفید آن در نظر گرفته شود هر کاری که مفید فایدهای نباشد از نظر اسلام " لغو " تلقی میشود و ممنوع (« و الذین هم عن اللغو معرضون ») (4) .
11. اصالت خیر در مبادلات : گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن باید از هر نوع بیهودگی مبرا باشد در مقابل هر نقل و انتقالی باید یک خیر مادی و یا معنوی در کار باشد وگرنه گردش مال به باطل است و ممنوع « و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل » (5) . نقل و انتقال ثروت از طریق قمار ، مصداق اکل مال به باطل است و حرام است .
12. سرمایه به صرف اینکه از جریان عملی و فعالیت و معرض کاستی و نابودی خارج شد و صورت " ذمه " و قرض به خود گرفت ، عقیم و نازا و سترون میگردد و هیچ سودی به آن تعلق نمیگیرد ، هر چه از این راه گرفته شود " ربا " و حرام مؤکد است ( حرمت ربا ) .
13. هر مبادله و گردش ثروتی باید از روی آگاهی کامل طرفین باشد و اطلاعات لازم قبلا کسب شده باشد ، و گرنه معاملات جاهلانه و ریسکی ، غرر و باطل است ( نهی النبی عن الغرر ) (6) (7) .
14. ضدیت با ضد عقل : اسلام عقل را محترم و او را پیامبر باطنی خدا میشمارد اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست در فروع دین ، عقل یکی از منابع اجتهاد است اسلام عقل را نوعی طهارت و زوال عقل را نوعی " محدث " شدن تلقی میکند ، لهذا عروض جنون یا مستی نیز همچون بول کردن یا خوابیدن ، وضو را باطل میسازد مبارزه اسلام با هر نوع مستی و حرمت استعمال امور مست کننده مطلقا ، به علت ضدیت با ضد عقلهاست که جزء متن این دین است .
15. ضدیت با ضد اراده : همچنانکه عقل محترم است و پارهای از دستورهای اسلامی برای نگهبانی عقل است ، اراده که قوه مجریه عقل است نیز محترم است ، از این رو " باز دارنده " ها که در زبان اسلام " لهو " نامیده شده است ، حرام و ممنوع است .
16. کار : اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است انسان به حکم اینکه از جامعه بهره میگیرد و بهره میبرد ، و به حکم اینکه کار بهترین عامل سازنده فرد و اجتماع و بیکاری بزرگترین عامل فساد است ، باید کار مفید انجام دهد اسلام انگل بودن و " کَلّ " بر جامعه بودن را در هر شکل مورد ملعنت قرار داده است « ملعون من القی کله علی الناس » (8) .
17. قداست شغل و حرفه : شغل و حرفه علاوه بر اینکه یک تکلیف است یک امر مقدس و محبوب خداست ، شبیه جهاد است : « ان الله یحب المؤمن المحترف » (9) . خداوند مؤمن صاحب حرفه را دوست میدارد .
« الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله » (10) . آن کس که برای اداره عائله خود ، خویشتن را به رنج میافکند ، مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند .
18. ممنوعیت استثمار : اسلام استثمار ، یعنی بهره کشی بلاعوض از کار دیگران را به هر شکل و هر لباس ، ناروا و مطرود میشمارد برای نامشروع بودن یک کار ، کافی است که ثابت شود ماهیت استثماری دارد .
19. اسراف و تبذیر : مردم بر اموال خود تسلط دارند (11) ، ولی این تسلط به معنی این است که در چهار چوبی که اسلام اجازه داده آزادی تصرف دارند و نه بیشتر تضییع مال به هر شکل و به هر صورت ، به صورت دور ریختن ، به صورت بیش از حد نیاز مصرف کردن ، به صورت صرف در اشیاء لوکس و تجملهای فاسد کننده که در زبان اسلام از آنها به " اسراف " و " تبذیر " تعبیر شده حرام و ممنوع است .
20. توسعه در زندگی : گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله ( همسر و فرزندان ) مادام که به تضییع حقی و یا به اسراف و تبذیر و یا به ترک یک تکلیف و وظیفه منتهی نشود ، مجاز بلکه ممدوح و مورد ترغیب است .
21. رشوه : در اسلام رشوه دهنده و رشوه گیرنده به شدت محکوم و مستحق آتش معرفی شده و پولی که از این راه تحصیل میشود حرام و نارواست .
22. احتکار : گردآوری ارزاق عمومی و نگه داشتن آنها به منظور بالا رفتن قیمتها و گران تر فروختن ، حرام و ممنوع است ، حاکم شرعی علیرغم میل و رضای مالک ، آنها را به بازار عرضه [ کرده ] و به قیمت عادلانه به فروش میرساند .
23. درآمد بر پایه مصلحت نه مطلوبیت : معمولا ریشه ارزش و مالیت را مطلوبیت و تمایلات مردم میدانند و برای مشروع بودن کاری ، قرار داشتن آن کار در جهت خواسته های عموم را کافی میشمارند ولی اسلام مطلوبیت و کشش تمایلات را برای اعتبار مالیت چیزی و مشروع شمردن کار افراد کافی نمیداند ، مطابقت با مصلحت را شرط لازم مالیت در عرض شرع و مشروعیت کار میشمارد یعنی اسلام منبع مشروع درآمد را صرف تمایلات مردم نمیشمارد ، بلکه علاوه بر زمینه تمایلات و مطلوبیت ، موافقت با مصلحت را نیز شرط میداند به عبارت دیگر ، اسلام وجود تقاضا را برای مشروعیت عرضه کافی نمیداند از این رو در اسلام پاره ای از کار و کسبها " مکاسب محرمه " خوانده شده است . مکاسب محرمه چند نوع است :
الف . مبادله موجبات اغراء به جهل و تثبیت نادانیها : چیزهایی که سبب میشود عملا مردم به جهل و انحراف فکری و عقیده ای تشویق شوند حرام است ، هر چند تقاضا به قدر کافی وجود داشته باشد ، از این رو بت فروشی ، صلیب فروشی ، تدلیس ماشطه ( آرایش زنان برای فریب خواستگاران ) ، مدح کسی که استحقاق مدح ندارد ، کهانت و غیبگویی حرام است و تحصیل درآمد از این طرق ممنوع است .
ب . مبادله موجبات اضلال و اغفال : خرید و فروش کتابها ، فیلمها ، و یا هر عملی که به نحوی ضلالت و گمراهی جامعه را ایجاب کند ، حرام و نامشروع است .
ج . کاری که موجب تقویت دشمن شود : تحصیل درآمد از یکی از طرقی که موجب تقویت بنیه دشمن از جنبه نظامی یا اقتصادی یا فرهنگی و اطلاعاتی و تضعیف جبهه اسلامی شود ، خواه به صورت فروش اسلحه یا فروش سایر امور مورد نیاز باشد که عملا اثر مزبور را داشته باشد ، حرام و ممنوع است فروش نسخ نایاب کتب خطی از این قبیل است .
د . تحصیل درآمد از طریق امور زیانبار به حال فرد یا جامعه : درآمد از طریق مشروب فروشی ، آلات قمار فروشی ، و همچنین درآمد از طریق فروش نجس العینها ، جنسهای تقلبی و مغشوش از این قبیل است : قمار ، قیادت ، هجو مؤمن ، اعانت ظلمه ، پذیرفتن پست از دست ستمگر و غیره .
البته نوعی دیگر کسب حرام هست که نه به دلیل موافق مصلحت نبودن کار است ، بلکه به دلیل فوق مبادله بودن آن است برخی کارها در حدی از قداست است که طرف معاوضه واقع شدن آنها بر ضد حرمت و حیثیت آنهاست ، از قبیل : تحصیل درآمد از طریق افتاء یا قضاء یا تعلیم اصول و فروع دین یا وعظ و اندرز و چیزهایی از این قبیل و احتمالا پزشکی این سلسله کارها به دلیل شرافت و قداست خاص ، فوق مبادله اند و بالاتر از آنند که وسیله تحصیل درآمد و جمع ثروت گردند اینها یک سلسله واجبات اند که بلاعوض باید صورت گیرند و بیت المال مسلمین عهده دار هزینه زندگی متصدیان این شغلهای مقدس است .
24. قداست دفاع از حقوق : دفاع از حقوق - اعم از حقوق فردی و حقوق اجتماعی - و مبارزه با متجاوز ، واجب و مقدس است : « لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم » (12) . خداوند دوست نمیدارد اعلان به بدگویی ( رسواسازی ) را مگر در مورد مظلوم نسبت به ظالم . رسول اکرم ( ص ) فرمود : « افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر » (13) . برترین جهادها سخن عدالت در برابر پیشوایی ستمگر است .
علی ( علیه السلام ) به نقل از رسول اکرم - که مکرر این جمله را ادا میکرده است - میفرماید : « لن تقدس امه حتی یؤخذ للضعیف حقه من القوی غیر متعتع » (14) . هیچ قوم و ملتی به مقام قداست ( ارزش ستایش داشتن ) نمیرسد مگر آنکه به مرحله ای برسند که ضعیف بدون بیم و ترس و بدون لکنت زبان ، حق خود را از قوی بازستاند .
25. اصلاح جویی و مبارزه دائم با فساد : اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام اصلی است که به تعبیر امام باقر ( علیه السلام ) پایه و استوانه سایر فرایض اسلامی است این اصل ، مسلمان را در حال یک انقلاب فکری مداوم و اصلاح جویی جاودان و مبارزه پیگیر و ناآرام با فسادها و تباهیها نگه میدارد : «کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» (15) . شما به این دلیل با ارزش ترین جامعه ها هستند که امر به معروف و نهی از منکر میکنید .
رسول اکرم فرمود : « لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر او یسلطن الله علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم » (16) . باید امر به معروف و نهی از منکر کنید ، و گرنه خداوند بدان شما را مسلط میگرداند آنگاه نیکانتان دست به دعا برمیدارند برای شما و مستجاب نمی شود .
26. توحید : اسلام بیش از هر چیزی دین توحید است ، هیچ گونه خدشه ای را در توحید چه توحید نظری و چه توحید عملی نمیپذیرد اندیشه ها و رفتارها و کردارهای اسلامی از خدا آغاز میشود و به خدا پایان مییابد ، از این رو هر نوع ثنویت یا تثلیث یا تکثیری را که به این اصل خدشه وارد آورد ، به شدت طرد میکند از قبیل ثنویت خدا و شیطان ، یا خدا و انسان ، یا خدا و خلق هر کاری تنها با نام خدا ، اندیشه خدا ، به سوی خدا ، برای تقرب به خدا باید آغاز شود و انجام پذیرد و هر چه جز این باشد از اسلام نیست در اسلام همه راه ها به توحید منتهی میشود اخلاق اسلامی از توحید سرچشمه میگیرد و به توحید پایان مییابد ، تربیت اسلامی همین طور ، سیاست اسلامی همین طور ، اقتصاد و اجتماع اسلامی همین طور .
در اسلام هر کاری با نام خدا و استعانت از او آغاز میشود ( بسم الله الرحمن الرحیم ) و با نام خدا و سپاس او پایان مییابد ( الحمد لله رب العالمین ) و با نام خدا و اعتماد و اتکای به او جریان مییابد. توکلت علی الله ، « و علی الله فلیتوکل المؤمنون » (17) .
توحید یک مسلمان واقعی ، صرفا یک اندیشه و عقیده خشک نیست همان طور که ذات احدیت از مخلوقات خود جدا نیست ، با همه هست و بر همه محیط است ، همه چیز از او آغاز میشود و به او پایان مییابد ، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک موحد واقعی احاطه دارد ، بر همه اندیشه ها ، ملکات ، رفتاریها او سیطره پیدا میکند و به همه آنها جهت میبخشد این است که یک مسلمان واقعی ، اول و آخر و وسط کارش خداست و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمیدهد .
27. الغای وسایط : با اینکه اسلام وسایط را در نزول فیض میپذیرد و نظام علت و معلول را چه در امور مادی و چه در امور معنوی حقیقی و واقعی میشمارد ، در مقام پرستش و عبادت ، همه وسایط را ملغی میسازد چنانکه میدانیم در مذاهب تحریف شده ، فرد ارزش ارتباط مستقیم با خدا را از دست داده است ، میان خدا و انسان جدایی فرض شده است ، تنها کاهن یا روحانی میتواند مستقیما در حال راز و نیاز باشد ، و او باید پیام دیگران را به خدا ابلاغ کند در اسلام این کار نوعی شرک تلقی میشود قرآن کریم با صراحت میگوید : اگر بندگان من درباره من از تو پرسش کنند ، بگو من نزدیکم ، دعای دعا کننده را اجابت میکنم . . .
28. امکان همزیستی با اهل توحید : از نظر اسلام مسلمانان میتوانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگری که ریشه توحیدی دارند از قبیل یهود و نصاری و مجوس ، هر چند بالفعل از توحید منحرف باشند ، تحت شرایط معینی همزیستی داشته باشند ، ولی نمیتوانند در داخل کشور اسلامی با مشرک همزیستی کنند مسلمانان میتوانند بر اساس مصالح عالیه اسلامی با کشورهای مشرک قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد نمایند و یا در موضوع خاصی پیمان ببندند .
29. مساوات : یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی اصل مساوات و نفی تبعیض است از نظر اسلام انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند ، مردم از این نظر دو گونه یا چند گونه آفریده نشده اند ، رنگ ، خون ، نژاد ، قومیت ملاک برتری و تفوق نیست ، سید قرشی و سیاه حبشی برابرند آزادی ، دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسانهاست .
از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معینی ، به خاطر یک سلسله مصالح که برای خود آن افراد و برای جامعه اسلامی ضروری است ، به طور موقت سلب برخی حقوق از افراد میشود و این وضع هیچ ربطی به گوهر و ذات و خون و نژاد افراد ندارد دوره موقت بردگی بردگان که از نظر اسلام داخل مقوله فرهنگی و آموزشی و پرورشی است نه مقوله اقتصادی و بهره کشی ، و دالان موقتی است برای تربیت اسلامی از این قبیل است .
30. حقوق و تکالیف و مجازاتها در اسلام ، دو جنسی است ، یعنی همچنانکه مرد و زن در انسانیت مشترک اند و مشترکات اصیل نوعی دارند ولی جنسیت آنها ، آنها را به صورت دو جنس با مختصات فرعی خاص درآورده است ، حقوق و تکالیف و مجازاتها تا آنجا که به مشترکات دو جنس مربوط است ، مشترک و متساوی و یک جنسی است از قبیل حق تحصیل علم ، حق عبادت و پرستش ، حق انتخاب همسر ، حق مالکیت ، حق تصرف در مایملک و امثال اینها ، و آنجا که به جنسیت و مختصات فرعی آنها مربوط است ، وضع برابر و متساوی ولی ناهمسان و نامتشابهی دارد و دو جنسی است (18) .
پاورقی:
1 - " بعثت علی الشریعه السمحه السهله » " این حدیث با این تعبیر معروف است ، ولی من یادم نیست که به عین این تعبیر در جایی دیده باشم. در کافی ( ج 5 / ص 494 ) چنین آمده است " لم یرسلنی الله بالرهبانیه و لکن بعثنی بالحنیفیه السهله السمحه » ". در جامع الصغیر ( از کتب اهل تسنن ) نقل از تاریخ خطیب ، و در کنوز الحقایق ( از کتب اهل تسنن ) نقل از ترمذی چنین آمده : " بعثت بالحنیفیه السمحه ".
2 - حج / 78.
3 - نهایه ابن اثیر ، ج 2 ، ص 280.
4 - مؤمنون / 3.
5 - بقره / 188.
6 - صحیح مسلم، ج3 / ص 1153.
7 - آنچه در متن نهی نبوی آمده است " بیع غرری " است ، ولی موازین اجتهادی حکم به الغای خصوصیت میکند و مطلق غررها را ممنوع میشمارد .
8 - وسائل ، ج 12 ، ص 18.
9 - وسائل ، ج 12 ، ص 13 ، بدین لفظ: اِنّ اللهَ یُحبُ المَحتَرِفَ الاَمینَ.
10 - وسائل ، ج 12 ، ص 43، و در آن به جای "لعیاله"، "علی عیاله" آمده است.
11 - «الناس مسلطون علی اموالهم ».
12 - نساء / 148.
13 - کافی ، ج 5 ، ص 60.
14 - نهج البلاغه ، عهدنامه به مالک اشتر نخعی .
15 - آل عمران / 110.
16 - کافی ، ج 5 ، ص 56 و در آن بجای " یسلطن " " لیستعملن " بدون لفظ " الله " است .
17 - اقتباس از آیه 56 سوره هود ، و آیه 122 سوره آل عمران .
18 - رجوع شود به نظام حقوق زن در اسلام از مؤلف .
( " وحی و نبوّت " - استاد مطهری )